متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - parijun

  • جنسیت : زن
  • سن : 33
  • کشور : ایران
  • استان : لرستان
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : تفریحی میکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : تنها / هرگز نمیخوام ازدواج کنم
  • وضعیت بچه : دارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : خوب
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : فراری
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : عااااشق کتابام و عکاسی ام!!
  • ماشین من : راه میره
  • آدرس وبلاگ : littleangel7011.blogfa.com
  • غذای مورد علاقه : همه چی پلو
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : مودب پور
  • حالت من : خونسرد
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : بهمن
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 35426_headuj613jf26pzr4auz64rr8v1ej3h21fkmog.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست محمود / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت

10 سال پيش

یک نفر هست که از پنجره ها

نرم و آهسته مرا می خواند

گرمی لهجه ی بارانی او

تا ابد توی دلم می ماند

10 سال پيش

فرارسیدن سالروز ولادت باسعادت سه نور لایزال از انوار الهی، "حضرت امام حسین (علیه السلام)، حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام) و حضرت امام سجاد (علیه السلام)"، خدمت تمامی دوستداران و عاشقان آن بزرگواران تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

10 سال پيش

دلواپسی من از نیامدنت نیست !

می ترسم ...

در پس این دل دل زدن ها

بیایی و دلخواه تو نباشم

دوستت دارم!، همین !، کفایت می کند!

همین برای تحمل آنچه تحمل پذیر نیست، کافی است!

همین برای رد شدن از تمام دیوارها کافی است!

دوستت دارم، آری !، همین برای ادامه حیاتم کفایت می کند!

تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم. محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا

10 سال پيش

کم کم دارم به این باور میرسم که مثلث برمودا زیرِ تخت منه !!

هر چی میفته زیرش, غیب میشه ….

10 سال پيش

دعایمان با سقف گناهانمان برخورد می کند

و دلمان را خوش می کنیم که صلاح نبود