متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - nafas73

  • جنسیت : زن
  • سن : 29
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : 1.50
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : دیپلم
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : معرکه
  • شغل : ابیاری گیاهان دریایی
  • وضعیت کار : بیکار
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : خوش اخلاقم دختر گل روزگارم تعریف از خودم نباشه همه چی تمومم
    اهل دوستی هم نیستم لطفااصرار نفرمایید
  • علایق من : من به همه چی علاقه دارم
  • ماشین من : رانندگی بلد نیستم هنوز
  • آدرس وبلاگ : www.fatimaa18.blogfa.com
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : مهربون
  • فریاد من : 00
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : بهمن
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : 00

9 سال پيش

بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم

که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،

اما حرفش هیچ‌وقت از یادم نمی رود، می گفت:

زندگی مثل یک کلاف کامواست،

از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،

گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود،

بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی،

زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود،

یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،

یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،

محو کرد، یک جوری که معلوم نشود،

یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،

همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید،

زندگی به بندی بند است به نام "حرمت "

که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است...

9 سال پيش

به گورستان گذر کردم صباحی'''شنیدم ناله و فغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت'''که این دنیا نمی ارزد به کاهی
به گورستان گذر کردم کم و بیش'''بدیدم حال دولت مند و درویش
نه درویشی به خاک بی کفن ماند'''نه دولت مند برده یک کفن بیش

10 سال پيش

چند خط دلنگار...
در سرزمين من. . .
من در کشوري زندگي مي کنم که
دويدن سهم کساني است که هرگز نمي رسند
و رسيدن سهم کساني که هرگز نمي دوند...
ارزش مردگانش چندين برابر زندگانش است..
در سرزمين من مردمانش با نفرت بيشتري به بوسيدن دو عاشق نگاه مي کنند
تا صحنه ي اعدام يک انسان...

...
برای درد غریبی دوا شدن سخت است
میان مردم کافر خدا شدن سخت است
میان این همه سقراط پوچ خیالی
برای حل معما ، چرا شدن سخت است

10 سال پيش

بَهــآنـــہ ے تـُـو
دِلـَـم چـِــہ کـُودکــآنــِـہ بَهــآنـــہ ے تـُـو رآ میگیرَد

امــا تـُـو بُزرگانـِــہ بــِـہ دِل نـَـگیر

فَقَط بـــِـگو : کـُودکــــ است دیگــَــر ....

10 سال پيش

(..')/♥ ♥('..)
.♥/. = .█/.
_| |_ ♥ _| |_

10 سال پيش

به سه چیز تکیه نکن ،غرور، دروغ و عشق.

آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد .

"دکترشریعتی"