. گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت
گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
- جنسیت : زن
- سن : 31
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : لاغر
- اندازه قد : 1.60
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : فنی و حرفه ای
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : اتنخاب کنید
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
- درباره من : شیطون
- علایق من : انتخاب کنید
- ماشین من : 206
- آدرس وبلاگ : انتخاب کنید
- غذای مورد علاقه : انتخاب کنید
- ورزش مورد علاقه : انتخاب کنید
- تیم مورد علاقه : انتخاب کنید
- خواننده مورد علاقه : انتخاب کنید
- فیلم مورد علاقه : انتخاب کنید
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب کنید
- کتاب مورد علاقه : انتخاب کنید
- حالت من : خونسرد
- فریاد من : خستم
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : فروردین
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 3824_headpcj6q4bnubvbfmaeporyuk3fq6rmz46f7eb.jpg
- آهنگ پروفایل : دل نشکن مهدی احمدوند
هیچ کس برای کسی کاری انجام نمی دهد،
"بی مزد"
حتی به اندازه گفتن یک
"دوستت دارم"
..+5
بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم
که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،
اما حرفش هیچوقت از یادم نمی رود، می گفت:
زندگی مثل یک کلاف کامواست،
از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،
گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود،
بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی،
زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود،
یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،
یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،
محو کرد، یک جوری که معلوم نشود،
یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،
همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید،
زندگی به بندی بند است به نام "حرمت "
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است...
يه روزي مياد كه بعدش ديگه مهم نيست فردايي در كار هست يانه؟
اون روز...
يا خيلي خوشبختي
يا خيلي بدبخت
+5
10 سال پيش mohsen_nt_2000
من دوست ندارم خودم را درگیر مسئله بهشت o:-) یا جهنم X-( بکنم ، چون در هر دو قسمت دوستان خوبی دارم !
مارک تواین
+5
◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆
آفرین به این می گن رفیق باز...