متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - minaaa92

  • جنسیت : زن
  • سن : 31
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : کرج
  • فرم بدن : لاغر
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : دیپلم
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : اخمو
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟

مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود

خر به افراط زدم ، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود

استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان

دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود

مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه

به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود

مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست

خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود

هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او

چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود

رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو

این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود

توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم

خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود

10 سال پيش

یادمان نرود که ما زندگیمان را مدیون زنانمان هستیم

اگر آنها نبودن ما از خوشی میمردیم

±∞±

10 سال پيش

بچه به خط بشن
حالا همه با هم














_________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶______________________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_______________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶

10 سال پيش

ﭼﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﺳﺖ.........ﺳﻮﺍﻝ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ!!!
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ "ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ" ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﻨﯿﺪ........
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ............
ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ "ﺗﻮ" ﺭﺍ ﭘﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ!!!...

10 سال پيش

تنهائی را بلندترین شاخه درخت
خوب میفهمد
انگار هرچه بزرگتر می شویم تنهاتر می شویم!!
براستی خدا از بزرگی تنهاست یا از تنهائی بزرگ!؟

10 سال پيش

جوانى که تازه از دانشگاه فارغ‌التحصيل شده بود در يک پارک با مرد مسنى حرف می‌زد و داشت به او توضيح می‌داد که چرا براى نسل گذشته، درک نسل جديد غيرممکن است.
جوان گفت: «شما در دنياى متفاوتى رشد کرده‌ايد. در واقع، در يک دنياى خيلى ابتدايى. اما ما امروز در دنياى تلويزيون، هواپيماى جت، سفرهاى فضايى، پياده‌روى انسان بر کره ماه، فرستادن سفينه فضايى به مريخ و .... رشد يافته‌ايم. ما انرژى هسته‌اى، ماشين‌هاى برقى و هيدروژنى، کامپيوترهايى با سرعت پردازش فوق‌العاده زياد و ... داريم.»
پيرمرد پس از آن که با حوصله تمام حرف‌هاى پسر جوان را شنيد گفت: «پسر جان، راست می‌گويى. ما وقتى که جوان بوديم اين چيزها را نداشتيم. ما آن‌ها را اختراع کرديم! حالا به من بگو شما براى نسل بعد از خودتان چکار داريد می‌کنيد؟»