متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - FARSHAD69

  • جنسیت : مرد
  • سن : 32
  • کشور : ایران
  • استان : اصفهان
  • شهر : اصفهان
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : خوب
  • شغل : دانشجو
  • وضعیت کار : پاره وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : از ادم دروغگو متنفرم.هرکس قابل احترام باشه بهش احترام میزارم
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : ندارم
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : هرچی دوست داشته باشم
  • ورزش مورد علاقه : کشتی.اسب سواری.
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : استاد شجریان
  • فیلم مورد علاقه : هرچی باشه
  • بازیگر مورد علاقه : رضاصادقی
  • کتاب مورد علاقه : رمان.شعر
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 67667_head7p6qgyq8eaaoxnps3jmye896v8admaqjrk.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ دو ﺳﺎﻋﺖ ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩه ﺑﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﻮ
ﺍﺯ
ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯿﻢ ......
.
.
.
.
.

ﻣﻨﻢ جــواب ﺩﺍﺩﻡ : ASL PLZ
ﮐﺜﺎﻓﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻗﻬﺮ ﮐﺮﺩ .....
ﺧﺐ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻒ ﺑﯿﺎ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯿﻢ !!!!
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎاااﺍﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻡ

ﻫﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺘﺘﻮﻥ
.
.
.
.
.
ﺩﺧﺘﺮﺍ الان ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﯾﺎ باید ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻡ ؟ )))))))

10 سال پيش

این همه آدم رفتند و نیامده اند؛
و فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند می‌گویند:‏ نیامد نیامد ...
ای اهل حرم میر و علم‌دار نیامد‎ ...

+

10 سال پيش

* *
*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*

10 سال پيش

یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ، ازش یه غول اومد بیرون
بهم گفت آرزو کن
گفتم یه خونه میخوام , گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم !!؟؟
خیلی منطقی بود لامصب !!!!


++++


10 سال پيش

يــه وقــتايي هســت که دوســت داري عــشقت خواب باشه

و خــيلي حرفــارو تو خواب بــهش بــگي

بگــي که بــدون اون ميمــيري

بگــي که از بــودنش خــدارو ممنــوني

بگي که تــمام دنــياي تو توي اون خــلاصه شده

يا حــتي آروم بــبوســيش

و خــيالت راحت باشه که آرووووم خوابــيده

وتا صــبح بهش نگاه کني

و از دوســت داشــتنش لــذت ببــري...