هر کسی توان تجربه کردن عشق را دارد،
اما تنها کسی قادر است عشقش را تازه نگاه دارد
که آن را مانند گلی در گلدان آبیاری کند …
- جنسیت : زن
- سن : 26
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : لاغر
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : قهوه ای روشن
- رنگ چشم : آبی
- تیپ لباس : ساده
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : با مادر
- اجتماع : خیلی خوش بین
- زبان : فارسی
- برنامه مورد علاقه : اصلآ تلوزيون نگاه نميكنم
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم تجربی
- درآمد : خوب
- شغل : کارمند
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : سایر ادیان
- مذهب : دیگر
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : معاف
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من :
ساده با یه دنیای دخترونه رنگی رنگی
و من زندگی ام را زندگی می کنم - علایق من : مامانم، خواهرم، موزیک، شنا، ایروبیک، پیاده روی، کتاب، نقاشی، و خیلی چیزای دیگه
- ماشین من : پژو207
- آدرس وبلاگ : -
- غذای مورد علاقه : همه غذاهای خوشمزه
- ورزش مورد علاقه : شنا
- تیم مورد علاقه : -
- خواننده مورد علاقه : -
- فیلم مورد علاقه : -
- بازیگر مورد علاقه : -
- کتاب مورد علاقه : فلسفه و منطق
- حالت من : سپاسگذار
- فریاد من : اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم ❤ اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم.
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : انتخاب نشده
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 130921_headsubgy9n78p9oqqzqfk7p3e192nkr39q1g.jpg
- آهنگ پروفایل : http://up.hamkhone.ir/6/3a62424ad5b93ba224738b14f5715f54.mp3
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید...
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی
نک سرده ی مهمان شد تا باد چنین بادا
زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا
زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا