متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - yaka

  • جنسیت : مرد
  • سن : 32
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : اخمو
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﺩﺏ ﺍﺯ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﯽ !؟ . . . . ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ... ! ﺧﻮﺩﺗﯽ ... ! ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﻮﮊﻩ ﮐﺮﺩﯾﻦ؛ ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻣﺪﯾﻦ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﻦ ...


11 سال پيش

داستان من و تو از آنجا شروع شد که پشت شیشه ی بی جان مانیتور به هم جان دادیم ... !

با دکمه های سرد کیبرد ، دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم ...!

با صورتک ها ، همدیگر را بوسیدیم و طمع لب هایمان را چشیدیم ...!

آهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم ...!

شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند ...!

امروز داستان برگشت ...

آغوش هایمان واقعی ، بوسه هایمان حقیقی ، اما با این تفاوت که دیگر من و تو نبودیم ، هر کداممان یک "او" داشتیم ...!

پشت شیشه ی سرد مانیتورم ، دلم لک زده برای یک صورتک بوسه ....!
لک زده برای یک آهنگ همزمان ...
لک زده برای یک شب بخیر ...

شب بخیر...!!

11 سال پيش

ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﺍﮐﺸﻦ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﻣﺤﮑﻢ

ﺑﻬﻢ ﺯﺩ !

ﻣﯿﮕﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟ !

ﻣﯿﮑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺣﺲ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻬﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﺪه

.
.
.
.
ﺧﻮﺑﻪ ﺣﺎﻻ ﻓﯿﻠﻤﻪ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮد

11 سال پيش

بگـــــذار هر چه نمـــی خواهیم ، بگویند ..
بگذار هر چه نمـــی خواهند ، بگوییـــــــــم ..
بــــاران که ببارد ..
” کاری از چتــــرها ساخته نیست ” ..
ما اتفـــــــــاقی هستیم که افتــــاده ایم