متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - soya

  • جنسیت : زن
  • سن : 34
  • کشور : ایران
  • استان : مرکزی
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : هرروز میکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : خوب
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : دانشجو
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : معاف
  • شوخ طبعی : بی احساس
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : کنجکاو
  • فریاد من : ميخوام...
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : شهریور
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

اگر گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت سادست

نه اینکه میشه باور کرد 2باره آخر جادست

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها

بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

10 سال پيش

عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!
تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی…
بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه بغـــل دستــتــــ …
دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ
بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:
خـــوبــی رفیـــق؟؟!!
بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ

10 سال پيش

زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به جزا دادن
و افسردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی که خدا میداند...
(سهراب سپهری)

10 سال پيش

یاد گرفتم دستانم ک یخ کرد، دیگر دستان کسی را نگیرم، جیبهایم ماندنی ترند...!!

10 سال پيش

دل نوشته ی فرانسوی، ترجمه ی خودم:

L'amour perdu.

Celle, qui a été, jadis, ma félicité
En devient aujourd'hui mon tourment
Et comme les roses qui fanent en été,
Ton amour, en ces derniers temps, était absent

عشق از دست رفته.

کسی که قبلا مایه خوشبختی من بود
حالا مایه عذاب من شده است
مانند گل های سرخ که در فصل تابستان محو میشوند
عشق تو، در دوران اخیر، غایب بود

10 سال پيش

زیاد تحویلش بگیری . . .
عاشق بی محلی های ديگران می شود . . .
می دونی چرا ؟
چون . . .
خوب بودنِ زیادی دل نمی بره . . .
دل می زنه .