متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - shookolat

  • جنسیت : زن
  • سن : 34
  • کشور : ایران
  • استان : خوزستان
  • شهر : اهواز
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : متوسط
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 102420_headq5rkka9e1zj48qgjhby9h1xrpjo1rhj6d.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

زندگی جیره مختصریست
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد.

8 سال پيش

ذهن شما مانند یک باغ است
وافکارتان همچون بذر
می توانید علف هرز برویانید
یا گل
«دلاتون بهاری»

8 سال پيش

چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!

همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..

مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!



به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...

8 سال پيش

روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن

از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن

آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن

وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن

تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه

شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه

دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی

عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی

آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن

دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن

ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن

به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن

عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن

پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!

مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن

دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن

رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن

عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن

قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن

روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن

8 سال پيش

میدانی؛

این روزها

این همه تنهایی و سکوت

وادارم میکند به اندیشیدن

به خیلی چیزها...

به تو!

به خودم،

به روابطمان !

و به زوال دستهایمان . . .

به این باور که میتوان جدا بود و دوست داشت!

میشود دور بود و عاشق ماند!

و به این که میشود نزدیک بود

خیلی نزدیک تر از آنچه خودمان هم فکرش را میکردیم

اما دور بود!

این برای من ؛

وبه خاطر همه کارهای ابلهانه ای که کردم

چه هنگام بودنت و چه

نبودنت

و...!

این هم به یاد تمامی آن لحظاتی که آنقدر ترسیدم

آنقدر لرزیدم

آنقدر مثل یک بچه گریه کردم؛

و به یاد آن روزهایی که در آغوشت گرفتم و گفتی

دوستت دارم اما انگار هیچ نبود!

و به خاطر تمام دروغ هایمان!

و ظاهر سازی هایت!

و به یاد تمام اشک هایی که آن شب به خاطر تو ریختم!

و اما...!

این هم دوباره به خاطر تمام چیزهای خوب و بدی رو که

بوسیدم و به خاطر تو گذاشتم کنار!

و به یاد تمام قسم هایی که به تو دادم!

و به یاد تمام لحطاتی که به یادت بودم!

و به یاد مسافرتی که با هم رفتیم!

به یاد آن شیفت دلیت های مکرر!

به یاد همه ریکاوری های مغزم!

به یاد همه جاگزینی های تو!

و به یاد همه تمسخر ها !

و اما باز...!

به جای کلمه دوستت دارم

و به جای تمام مشروبهای که به خاطرت خوردم

و تمام مشروبهای که به خاطرت و به یادت میخورم!

به یاد تمام دروغ هایی که به خاطر تو به همه میگویم

و به یاد شب هایی که تا صبح بیدار ماندم!

به یاد انتظار ها !

به یاد بی خیالی ها

و به یاد تو !

به یاد تو که دیگر هستی ، اما نیستی
و
نیستی اما هستی!!!

و به یاد من..."

****به خاطر روزهایی که گذشت و همه چیز تموم شد ****

8 سال پيش

خـــــدایا…
باز هم میخواهم از تو

سهم دستانم بخشایش
سهم چشمانم مهربانی
سهم پاهـایم معرفت
سهم دهانم ذکـر
سهم قلبم محبت

و سهم لحظاتم را
انسـانیت ببخشـــای