..
- جنسیت : زن
- سن : 36
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : 1.80
- رنگ مو : قهوه ای روشن
- رنگ چشم : آبی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
- نوع رشته : علوم تجربی
- درآمد : عالی
- شغل : پرستار
- وضعیت کار : تمام وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : میانه رو
- خدمت : نرفتم
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : زرنگ وفعال
- علایق من : انگلیسی وکامپیوتر
- ماشین من : دارم
- آدرس وبلاگ : ندارم
- غذای مورد علاقه : ترش
- ورزش مورد علاقه : پینگ پونگ
- تیم مورد علاقه : استقلال
- خواننده مورد علاقه : ابرو
- فیلم مورد علاقه : کمدی
- بازیگر مورد علاقه : مسدربین
- کتاب مورد علاقه : کامپیوتر
- حالت من : مهربون
- فریاد من : صداقت ومهربونی وخوش اخلاقی
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : فروردین
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 25300_headrr5c94op8rph1c6vb1oz2qnok4c5nfk4xf.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
ازم پرسيد منو بيشتر دوست داري يا زندگيتو * خوب منم راستشو
گفتم و گفتم زندگيمو * نپرسيد چرا ! گريه کردو رفت *
اما نمي دونست که زندگيم اون
خدايا : من گمشده ي درياي متلاطم روزگارم و تو بزرگواري !
پس اي خدا! هيچ مي داني که بزرگوار آن است که گمشده اي را به
مقصد برساند ؟ تا ابد محتاج ياري تو ، رحمت تو ، توجه تو ، عشق تو ،
گذشت تو ، عفو تو ، مهرباني تو ، و در يک کلام ... محتاج توام
يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم...
يادمان باشد اگر اين دلمان بي کس ماند
طلب مهر ز هر چشم خماري نکنيم...
يادمان باشد که دگر ليلي و مجنوني نيست
به چه قيمت دلمان بهر کسي چاک کنيم...
يادمان باشد که در اين بحر دو رنگي و ريا
دگر حتي طلب آب ز دريا نکنيم...
يادمان باشد اگر از پس هر شب روزيست
دگر آن روز پي قلب سياهي نرويم...
يادمان باشد اگر شمعي و پروانه به يکجا ديديم
طلب سوختن بال و پر کس نکنيم...