جمله ی زیبای استیو جابز اگر خوشبختی را برای یک ساعت می خواهید، چرت بزنید. اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید، به پیک نیک بروید. اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید، به تعطیلات بروید. اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید، ازدواج کنید. اگر خوشبختی را برای یک سال می خواهید، ثروت به ارث ببرید. اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید، یاد بگیرید کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید استیو جابز
- جنسیت : مرد
- سن : 59
- کشور : ایران
- استان : انتخاب كنيد
- شهر : انتخاب كنيد
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : 1.80
- رنگ مو : خاکستری
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : دیپلم
- نوع رشته : انتخاب كنيد
- درآمد : خوب
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : مدیر
- دین : انتخاب كنيد
- مذهب : دیگر
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : رفتم
- شوخ طبعی : شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
- حالت من : اخمو
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : انتخاب نشده
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
آدم ها همه می پندارند که زنده اند. برای آنها تنها نشانه ی حیات، بخار گرم نفس
هایشان است! کسی از کسی نمی پرسد: آهای فلانی! از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم
است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟.
توراحس میکنم هردم...
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...
من از شوق تماشایت...
نگاه از تو نمیگیرم....
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....
ولی...افسوس...این رویاست....
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....
تو با من مهربان بودی...
واین رویا چه زیبا بود....
ولی.... افسوس.... که رویا بود....
روزگارت بر مراد
روزهایت شاد شاد
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
قلبت از غصه به دور
بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگ
عمر شیرینت بلند
سرنوشتت تابناک
جسم و روحت پاک پاک
صد گونه زحمت داده ام، صدگونه رحمت کرده ای
دیدی زمن صد غفلت و ، صدها محبت کرده ای
در من تو می جوشی نه من ، وین می تو مینوشی نه من
چون شکرت ای ساقی کنم از بس کرامت کرده ای
هرجا که افتادم زپا، ناگه ترا کردم صدا
غافل که آندم هم مرا نوعی هدایت کرده ای
تا آزم از نابخردی، چون کودکان چوبم زدی
دریای رحمت بود اگر ، گاهی عقوبت کرده ای
من چیستم من کیستم، این عاریت من نیستم
من هیچم ای بود ابد، با من مروت کرده ای
من در قفس دل در هوس ، ای با من اندر هر نفس
خاری از این گلزار را ، مشمول عزت کرده ای
بال و پرم را باز ده ، در من مرا پرواز ده
طبع هما را ای که خود، سلطان همت کرده ای
جز او چه در گیتی به پا؟ او مایه بند رنگ ها
دیدی به جز او هرچه را ، ای دیده غفلت کرده ای
یک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهاران بود ، حیف / باد پائیزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق / با نگاهی ، اعتبارم را گرفت
عشق یا چیزی شبیه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . .