دیروز گفت : باید برم
من هم بی تفاوت گفتم برو .چون رسم عاشقی رو بلد بودم از اول بهش دل نباختم
اما رفتنش هنوز برایم مثل یک کابوسه چون باورش سخته که قلبش از جنس از سنگ بود
- جنسیت : مرد
- سن : 35
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : لاغر
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : انتخاب كنيد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
- نوع رشته : علوم انسانی
- درآمد : عالی
- شغل : accounting
- وضعیت کار : تمام وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : راست و اصول گرا
- خدمت : نرفتم
- شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : کنجکاو
- فریاد من : من و این شیشه خیس می نویسیم دل تنگ
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : فروردین
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 32974_headpz913oporc1veecv98h5fp3rvzqjt9j9zj.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
روایت داریم امام گفت من تو دهن این دولت میزنم اما انگار
دولت جا خالی دادصاف خورد تو دهن ملت .....
دانشجویان به صورت تخصصی به پنج دسته تقسیم میشن
۱ – اونایی که جزوه مینویسن تا اون رو بخونن و نمره ی خوب بگیرن !
۲ – اونایی که جزوه مینویسن به امید اینکه یکی بیاد ازشون جزوه بگیره !
۳ – اونایی که جزوه نمینویسن به امید اینکه برن از یکی جزوه بگیرن !
۴ – اونایی که اومدن سر کلاس ولی حوصله ی هیچکدوم از این کارارو ندارن !
۵ – اونایی که کلا به کلاس اعتقادی ندارن و کلاس رو در نطفه ی شکل گیریش پیچوندن !
وقتي رفيق زندگيم تنهاييه
دوري و فاصله برام يادگاريه
وقتي كه سرد و بي صدا تلخي ميشينه تو نگام
تو نيستي و باز اسير دست گلايه هام
دلتنگتر از هميشه ساكت و سردم
پر از دلشوره هاي دلتنگي دنبال تو مي گردم
تو دوري و من دورتر از تو به خودم
اما بيزار از دوري منتظر ثانيه هاي آخرم
صالح (نوستالژِی) 1388
سهم من از عشق تو غربت شد
تمام جاده ها واسه من بن بست شد
قصه ي تنهايي من افسانه نيست
ثانيه هاي عمر من بي بهانه نيست
سرشار از تهي پر شدم از خيال
بي تو موندم با يه دنيا آرزوهاي محال
سايه دلتنگي هاي بي انتها ممتد شد
حتي هر ثانيه واسم پر از قصه درد شد
چه ساده بغض و وجودم شكست
تنها دلخوشي زندگيم درا رو بست
دفتر خاطره ها چه ساده بسته شد
دل از غربت و تنهايي خسته شد
فکر نجات من باش
وقتي قلبم پر از حس دلتنگي تو مي شود بي اختيار به آينه خيره مي شوم اما با ديدن غريبه اي در آينه از خود دور مي شوم و ناباورانه مي شكنم.
ترسم از شكستن نيست، ترسم گم شدن ميان فاصله هايي است كه مرا بيشتر از تو دور مي كند . عطر دلتنگي تو چشمانم را پر از باران مي كند باراني كه مرا به سوي تو فرا مي خواند و در سکوت جا می گذارد.
ببين چگونه غرق وابستگي تو از خود رها شده ام و تنها فرياد اسم تو مرا از اين سكوت نجات مي دهد،فكر نجات من باش كه بي تو تنها ترينم و شوق ماندن ندارم.
بی اختیار به سوی تو می آیم با وجود آنکه دست و پایم گرفتار زنجیر تردیدی است که یک عمر برای رهایی از آن به نا کجاها رفته ام.
ثانيه هاي زندگي بي تو شوق گذر ندارند و مرا همراه خود در گذشته جا مي گذارند،گذشته هايي كه پر از تكرار اسم تو مي باشد.
صالح (نوستالژی)1387