توموهات قرمز نیست آنشرلی
- جنسیت : زن
- سن : 28
- کشور : ایران
- استان : فارس
- شهر : شیراز
- فرم بدن : لاغر
- اندازه قد : 1.60
- رنگ مو : قهوه ای روشن
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم تجربی
- درآمد : عالی
- شغل : Bi kar vali dar amademun jibe babamone
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : شوخ طبع
- درباره من : Ehsasati,,,sadegh,,,mehrabun,,,va....
- علایق من : Darya,,,ghaza,,,va....
- ماشین من : 206
- آدرس وبلاگ : Age dashtam migoftam khob
- غذای مورد علاقه : Ghorme sabzi
- ورزش مورد علاقه : Valibal,,,,patinazh
- تیم مورد علاقه : Mano alaghe b tim? che harfa
- خواننده مورد علاقه : Zedbazi,,,xaniar khosravi,,,sirvan khosravi
- فیلم مورد علاقه : Twilight & vampire diarist
- بازیگر مورد علاقه : Baran kowsari
- کتاب مورد علاقه : Roman
- حالت من : شاد و خوشحال
- فریاد من : I'm so happy
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : بهمن
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 24947_headgxcey2bp4rydkf1vonuam57pfx1mffno4p.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
♥سال ها گذشت...♥
✘فهميدم هميشه اونى كه ميخواى نميشه!✘
✖فهميدم هركسى كه باهاته الزاماً "دوستت" نيست!✖
فهميدم كسى كه تو نگاه اول ازش بدت مياد يه روزى ميشه صميمى ترين دوستت و بلعكس!✔
↩فهميدم كه بى تفاوتى بزرگ ترين انتقامه...↪
∞∞تنفر يه نوع عشقه، دلخورى و ناراحتى از ميزان اهميته!∞∞
☜غرور بزرگ ترين دشمنه،☞
▼▼خدا بهترين دوسته و خانواده بزرگ ترين شانسه!▼▼
★★عشقی که دلت رو گرم کنه بالاترين ثروتهاما این دوره زمونه همه فقیرن...★★
⇦آسايش بهترين نعمته...!⇛
فهميدم "رفتن" هميشه از روى نفرت نيست...ⅱⅱⅱ
◀هركى زبونش نرمه دلش گرم نيست!▶
↕هركى اخلاقش تنده، جنسش سخت نيست!↕
↗هركى ميخنده، بدون درد و غم نيست!↖
↘ظاهر دليلى بر باطن نيست...↘
فهميدم كسى موظف به اروم كردنت نيست...∷∷∷
فهميدم جنگ كردن با خيليا اشتباهه محضه...✖✖✖
فهميدم خيلى موقع ها خواسته هات، حتى باگريه و التماس، انجام شدنى نيست...
فهميدم گاهى اوقات تو اوج شلوغى تنهاترينى!
گاهى اوقات دلت تنگه اون آدماى دوست داشتنى سابق ميشه...
گاهی اوقات صمیمی ترین کست میشه غریبه ترین آدم!
گاهی اوقات با همه وجودت کسیو دوس داریو اون نمیبینتت...
گاهی اوقات باید رفت،
باید دل کند،
باید گذشت
رد من را بگذاريد به شيدايي خويش
ساغرم را بگذاريد به اغوايي خويش
چه هراسي ست مرا درد دمادم بدهند؟
خو گرفته به غمم صرف شکيبايي خويش
عشق فرموده که رسواي جهاني بشوم
حال من را بسپاريد به رسوايي خويش
همچو فواره که در اوج بيفتد ز غرور
در سقوطم ز نفس هاي تماشايي خويش
من همان خشت فرو ريخته از زلزله ام
که دگر نيست در انديشه ي برپايي خويش
بعد مرگم بنويسيد که عهدش نشکست
تا ابد ماند وفادار به تنهايي خويش
هیچ گـاه فکــر نمی کـردم فاصـله بینمــان آنقــدر زیـاد شـود کـه …
تـو بی خـــیـال زنـدگی کنــی …
و مــن با خیــالـت ،
بـی خیــال زندگــی شــوم !!!
بعضـــــﮯ وقتـــ ـ ــا مـجـبـورے تو فضاے بغضتــــــ بـخنـבے...
בلتـــــ بگیرهـ ولـــــے בلـگـیرے نکنـــــے...
شاکـــے بشــے ولـــے شکایتـــــ نکنـــے...
گریـﮧ کنے اما نـבֿارے اشکاتـــــ پیـבا شـטּ...
خیـــ ـ ـــلے چـیـزارو بـبـیـنے ولــے نـבیــבش بـگیـرے...
خیلــے حـرفـارو بـشـنـوے ولی نشنیـבهـ بـگـیـرے!
خیلے ـها בلتـــــو بشکنـטּ ...
و تــــــو فقــــط سکوتـــــ کنــے....
همیـــטּ