متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - maryam376

maryam376
سرد بود آن شب و چندیست که شب ها سردند...
2473
  • جنسیت : زن
  • سن : 27
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : مودی ام
  • علایق من : قدم زدن تنهایی تو خیابون و شعر خوندن
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : قیمه
  • ورزش مورد علاقه : بدمینتون
  • تیم مورد علاقه : بارساااااااا
  • خواننده مورد علاقه : فرهاد و کاوه
  • فیلم مورد علاقه : تلقین
  • بازیگر مورد علاقه : .جانی دپ
  • کتاب مورد علاقه : دل سگ
  • حالت من : خواب آلود
  • فریاد من : سرد بود آن شب و چندیست که شب ها سردند...
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : خرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 5430_head2jerhxherc42ksbtd5yqakqqqdnynkudtzv.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

آدم ها مثل سایه اند!! ازشون فرار کنی دنبالت می دوند! دنبالشون که بدویی ازت فرار میکنند!!.....

8 سال پيش

لحظاتی هست که دلت ازهمه دنیاگرفته

نه کسی روداری که باهاش درددل کنی

-نه دلت میخوادکسی را ناراحت کنی

-سکوت میکنی و توی دلت میگی :

باشه قسمت منم این بود!!!!!!

8 سال پيش

ﺍﺯ عارفی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺗﻮ چگونه ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : "ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ، ﻣﺮﻏﺎبی ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ. ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﮔِﻞﻫﺎﯼ ﺭﺱ ﻣﺎﻟﻴﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺧﺸﮏ ﺷﻭد.
او ﺍینگونه ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﭻ ﮔﺮﻓﺖ.

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ است.
ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ...

8 سال پيش

مسکینی را دیدم که با کفش پاره شکر میکرد خدا را

گفتم، کفش پاره که شکر کردن ندارد!

گفت: یکی شکر میکرد دیدم که پا ندارد!

8 سال پيش

صبح زیباتون پرازآرامش
همه چیزرنگ
وبوےتازگےوطراوت
میدهد
آرزو میکنم
از میوه فروشی پرسیدند :

زندگی یعنی چه ؟
گفت :

دست چین خوبی ها
در صندوقچه دل... !

زيباترين تعبیر زندگی به کامتان

8 سال پيش

آرزوهایت رو یک جا

یادداشت کن

و یکی یکی از خدا بخواه

خدا یادش نمیرود

اما تو یادت میرود که

چیزی که امروز داری

آرزوی دیروزت بود..