مورد داشتیم چاه دستشویی طرف پر شده گرفته چند بسته ساقه طلایی ریخته تو چاه کل آبش خشک شده +5
☺Ali1374☺
- جنسیت : زن
- سن : 33
- کشور : Turkey
- استان : انتخاب كنيد
- شهر : انتخاب كنيد
- فرم بدن : هیکل زیبا
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : هرروز میکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : متاهل
- وضعیت بچه : دارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : فنی و حرفه ای
- درآمد : عالی
- شغل : جیب بابام
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : سایر ادیان
- مذهب : دیگر
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : خيلي اخمو
- درباره من : من اینجا اومدم فقط واسه تفریح.ایران نیستم.ترکیه ام.میام که دلم باز بشه وقتایی که دلم میتنگه.اسمم آیناز نیس. با کسی کاری ندارم .فعلا که همش کلاس زبان میرم.خیلیم بهم خوش میگذره.کلاب و سیگارو خیلی دوس دارم.فاز نگیر.مرد باش.وقتی میگم سیگار و مشروب جو نگیرتت.فقط دارم خوش میگذرونم. .همین.
- علایق من : فقط بابامو دوس دارم
- ماشین من : ......
- آدرس وبلاگ : .......
- غذای مورد علاقه : پیتزااااااا
- ورزش مورد علاقه : خواب
- تیم مورد علاقه : هیچی
- خواننده مورد علاقه : حسن شماعی زاده مخصوصا غمگینش
- فیلم مورد علاقه : عشق بازی بعضیا
- بازیگر مورد علاقه : اسمشو نمیگم.ولی خودش میدونه کیه
- کتاب مورد علاقه : بیخیال
- حالت من : مشغول
- فریاد من : خودم میبندم پروفایلمو کسی این کارو نکرده..واسه همیشه بای.
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : آذر
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 28878_head8qrcn8yzm43epx6kg9aex8shfkaq86z6mf.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
دست هایی که میسازند مقدسترند از لب هایی که دعا میخوانند
(کوروش کبیر)
روز مهندس مبارک
پیرمرد همسایه آلزایمر دارد !
امروز صبح بیخودی شلوغش کرده بودند !
او فقط یادش رفته از خواب بیدار شود …
« دهقان فداکار و حسین فهمیده »
غضنفر تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمی گشته خونه ، یهو می بینه یکجا کوه ریزش کرده ، یک قطار هم داره ازون دور میاد ! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه ، میره اون جلو وامیسته . راننده قطاره هم که آتیشو می بینه میزنه رو ترمز و قطار وامیسته . همچین که قطار واستاد ، غضنفر یک نارنجک درمیاره ، میندازه زیر قطار ، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن ! خلاصه غضنفر رو میگیرن میبیرن بازجویی ، اونجا بازرس بهش میتوپه که : نه به اون لباس آتیش زدنت ، نه به اون نارنجک انداختنت ! آخه تو چه مرگت بود ؟! غضنفر میزنه زیر گریه ، میگه : جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی می کردم !
ﻧﻈــﺮ ﻣـﻦ ﺩﺭ ﻣــﻮﺭﺩ همســــــر ﺁﯾﻨﺪه اﻡ :
ﻣﻦ ﺩﻧﺒﺎﻝ زنیﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﮐﻪ
ﻓﻘﻂ ﻣﻬـــﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﺷﻌـــﻮﺭ ﺑﺎﺷه...
ﺷﻤﺎ ﺑﮕﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﻗﻊ ﺯﯾﺎﺩﯼ هست که من ﺍﺯ ﯾﮏ دکتر میلیاردردارم !؟
+5