- جنسیت : مرد
- سن : 30
- کشور : ایران
- استان : کرمانشاه
- شهر : کرمانشاه
- فرم بدن : انتخاب كنيد
- اندازه قد : انتخاب كنيد
- رنگ مو : انتخاب كنيد
- رنگ چشم : انتخاب كنيد
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : انتخاب كنيد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : انتخاب كنيد
- نوع رشته : انتخاب كنيد
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : انتخاب كنيد
- مذهب : انتخاب كنيد
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : انتخاب كنيد
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : خسته
- فریاد من : سوختم باران،بزن شایدتوخاموشم کنی،شایدامشب سوزش این زخم هاراکم کنی،آه باران من سراپای وجودم آتش است،پس بزن باران بزن شایدتوخاموشم کنی
- اپراتور : تالیا
- نماد ماه تولد : خرداد
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 84670_head91ng1kouy281faofmmhroqpadtyxt1jspv.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
گرگ فقط یک دوست دارد:عقل و سیاستش
گرگ یک دشمن دارد:اعتمادش
یک هدف دارد:دریدن و نابود کردن
گرگ یک زخم دارد:شلاق سرنوشت بر قلبش
یک دوا بر زخم هایش دارد:زوزه
یک عشق دارد:جفتش
گرگ یک نفرت دارد:خیانت
یک افتخار دارد:اصالتش
گرگ یک میراث دارد:شعله های آتش
یک علاقه دارد:کشتن
گرگ یک حرف دارد:صداقت
گرگ یک غم دارد:تنهایی
گرگ یک جرم دارد:بی گناهی
گرگ یک سلاح دارد:خشمش
گرگ یک چیز را می شناسد:نابودی
گرگ یک آشنا دارد:ماه
گرگ یک قلب دارد که ان را نیز دریده
گرگ یک منطق دارد:دریدن
گرگ یک قانون دارد:زنده ماندن
گرگ یک رنگ دارد:تاریکی
گرگ یک روش دارد:جنگیدن و تنها ماندن
و یک خاطره دارد:اولین خون
ای خدا این حیوان مگر چیست؟
آوای وحش از قعر جنگل در گوشم فریاد کشید او فقط یک گرگ است........
عاشقی تنها مختص به زن و مرد نیست و نخواهد بود …
می توان عاشقِ زندگی بود و زندگی کرد
می توان عاشقِ گلدان های کنارِ پنجره بود و لذت برد
می توان عاشقِ دست هایِ پینه بسته ی پدر بود و آن را بوسید
می توان عاشقِ صدایِ دلنوازِ موج هایِ دریا بود و آن را با عشق شنید
می توان عاشقِ نگاهِ همیشگی و لبخندِ خدا بود و امیدوار به بَخشِشش
عاشقی که تنها مختص به زن و مرد نیست …
بیایید از همین لحظه، هر که پرسید:
عاشقی یا نه؟
سرمان را بالا بگیریم
لبخندی بزنیم و بگوییم:
آری عاشِـــــــقـم
عاشقِ هرکسی و هرچیزی که امید و عشق را در من زنده کند …
5+++