متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - bagher63

bagher63
بی تو حتی یک لحظه زندگی هم زیبا نیست در دنیایی که جای آرزوهاست هیچکس جز تو مرا عاشق نخواست . . .
1381
  • جنسیت : مرد
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : دکتری
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : خوب
  • شغل : عضو هیات علمی دانشگاه
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : از مال دنيا فقط يک قلب دارم
    از تمام دنيا تنها همين قلب كوچك را دارم ، همين و بس!

    عزيزم تا پايان با تو مي مانم چونكه تنها تو هستي كه

    معناي واقعي عشق را به من ابراز كردي و آموختي!

    آموختي كه عشق يعني تا پايان زندگي ماندن و تا پايان زندگي دوست داشتن!

    عزيزم به جز تو كسي براي من دوست داشتني نيست و

    به جز تو كسي لايق اين قلب بي طاقت من نيست
  • علایق من : مطالب ادبی . عاشقانه . علمی . تخصصی
  • ماشین من : لیفان 620
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : فوتبال- کوهنوردی
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : سیاوش قمیشی- ابی و . . .
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : مهربون
  • فریاد من : بی تو حتی یک لحظه زندگی هم زیبا نیست در دنیایی که جای آرزوهاست هیچکس جز تو مرا عاشق نخواست . . .
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : مرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 33528_headgg1699bn7p37566vu2uodqyj8dnp829f9z.jpg
  • آهنگ پروفایل : http://upir.ir/files92be/4196bd1d59be.mp3

10 سال پيش

روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.

دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.

پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'

دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!

مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!

10 سال پيش

..شايد سالها بعد...

... در گذر جاده ها ...

...بي تفاوت از کنار هم بگذريم ...

...و ...

...بگوييم ...

...چقد شبيه خاطراتم بود...

... اين غريبه ...

10 سال پيش

می بوسم و می گذارم کنار

تمام چیزهایی که ندارم را

دست هایت را

عاشقی ات را

همه را

عادت احمقانه ای ست

چسبیدن به چیزهایی که ندارمشان

10 سال پيش

نقاش خوبی نبودم…

اما

این روزها

به لطف تو

انتظار را دیدنی میکشم..!

10 سال پيش

قبول كن بانو

چشمهايت شور است!

هرچه بيشتر مي بينمت

تشنه تر مي شوم!

10 سال پيش

ای دوست قبولم کن وجانم بستان

مستم کن وز هر دو جهانم بستان

با هر چه دلم قرارگیرد بی تو

آتش به من اندر زن و آنم بستان

ای زندگی تن و توانم همه تو

جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی ازآنی همه من

من نیست شدم در تو از آنم همه تو

بازآ که تا به خود نیازم بینی

بیداری شبهای درازم بینی

نی نی غلطم که خود فراق تو مرا

کی زنده رها کند که بازم بینی

هر روز دلم در غم تو زارتراست

وز من دل بی رحم تو بی زارتراست

بگذاشتیم ،غم تو نگذاشت مرا

حقا که غمت از تو وفادارتر است

برمن دروصل بسته می دارد دوست

دل رابه عطا شکسته می خواهد دوست

زین پس من و دل شکستگی بردراو

چون دوست، دل شکسته می دارد دوست

خود ممکن آن نیست که بر دادم دل

آن به که بر سودای توبسپارم دل

گر من به غم عشق تو نسپارم دل

دل را چه کنم بهر چی می دارم دل

درعشق تو هرحیله که کردم هیچ است

هرخون جگرکه بی توخوردم هیچ است

از درد تو هیچ روی درمانم نیست

درمان که کند مرا که دردم هیچ است

من بودم ودوش آن بت بنده نواز

از من همه لابه بود و از وی همه ناز

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید

شب را چه گنه حدیث ما بود دراز

دل تنگم و دیدار تو درمان من است

بی رنگ رخت زمانه زندان من است

بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی

آنچه کز غم هجران تو بر جان من است

ای نور دل و دیده و جانم چونی

وی آرزوی هر دو جهانم چونی

من بی لب لعل تو چنانم که مپرس

تو بی رخ زرد من ندانم چونی

افغان کردم برآن فغانم می سوخت

خامش کردم چون خامشانم می سوخت

از جمله کرانها برون کرد مرا

رفتم به میانی، در میانم می سوخت

من درد تو را زدست آسان ندهم

دل برنکنم زدوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

که آن درد به صد هزار درمان ندهم

در عشق توام نصیحت و پند چه سود

زهرآب چشیده ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بند بر پاش نهید

دیوانه دل است پاي بر بند چه سود

من ذره وخورشید لقایی تو مرا

بیمار غمم عین دوایی تو مرا

بی بال و پر اندر پی تو می پرم