متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - Sepideafshar406

  • جنسیت : زن
  • سن : 31
  • کشور : ایران
  • استان : قزوین
  • شهر : قزوین
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : لطفا هر كى قصد آشنايى با منو داره قبل از اينكه بگه سلام ،وقته من و خودشو تلف نكنه ،آدرسه ياهو مسنجرشو براى من پيام بزاره تا اونجا با هم چت كنيم اگه نداريد دانلود كنيد ،،،،به هر دليلى نميخوايد اين كارو كنيد به من پى ام نديد ،،،،مرسى اگه به اين حرفا احترام بزاريد
  • علایق من : لطفا هر كى قصد آشنايى با منو داره قبل از اينكه بگه سلام ،وقته من و خودشو تلف نكنه ،آدرسه ياهو مسنجرشو براى من پيام بزاره تا اونجا با هم چت كنيم اگه نداريد دانلود كنيد ،،،،به هر دليلى نميخوايد اين كارو كنيد به من پى ام نديد ،،،،مرسى اگه به اين حرفا احترام بزاريد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

تو اگر بی خبر از قلب پریشان منی

با همه بی خبری همنفس جان منی

8 سال پيش

و من گاهی اوقت مجبورم

حسادت کنم به " آرامش عمیق سنگ "

چقدر خیالش آسوده است ....

چقدر تحمل سکوتش طولانی است ...

چقـــــــــــدر ...

8 سال پيش

می خواهم و می خواستمت تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

عشق تو بسم بود که در این شعله بیدار
روشنگر شب های بلند قفسم بود

آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود

دست من و آغوش تو هیهات که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود

بالله که به جز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا که به جز عشق گر هیچ کسم بود

سیمای مسیحائی اندوه تو، ای عشق
در غربت این مهلکه فریاد رسم بود

لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم
رفتم به خدا گر هوسم بود، بسم بود.

8 سال پيش

من چشم دارم
چرا که تو را مي‌بينم
گوش دارم
چرا که تو را مي‌شنوم
و دهان
چرا که تو را مي‌بوسم

آيا چشم‌ها و گوش‌هاي من است
آن‌گاه که تو را
نمي‌بينم
نمي‌شنوم
و آن
دهان از آن من است
آن‌گاه که تو را
نمي‌بوسم ؟

8 سال پيش

اي پرنده زيبا
زخم بالت را که مي‌بستم
عاشقت شدم
نبايد اين‌قدر بي‌رحمانه دور مي‌شدي
بي پر و بالم من
آسمان به آسمان
چگونه دنبالت بگردم ؟
اي پرنده زيبا
اسير زيبايي‌ات شده‌ام
مرا به قفس عشقت انداخته اي