متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - ElaHe

ElaHe
4143
  • جنسیت : زن
  • سن : 31
  • کشور : ایران
  • استان : البرز
  • شهر : کرج
  • فرم بدن : لاغر
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : فندقی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : بی سواد
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : طبقه پایین جامعه
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : سایر ادیان
  • مذهب : دیگر
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : اخمو
  • درباره من : khodam 'ass' rfiqam' khass' 2nya male mas
    gore pdare unk maro nakhas
    sarmun balas chon'' khoda'' ba mas
    inam rahe ras vase unk ba ma nasaskh
    vase hamin chand jomlas k b ma migan khass
    b salamati rfiqam k vasam y 2nyas
  • علایق من : cheqadr delam mikhahad name bnevisam..
    tambar va pakat ham hast,
    va1 alame harfhaye nagofte o nashnide...
    kash kasi jai montazeram bud
  • ماشین من : motore chee toz
  • آدرس وبلاگ : 404.Erorr.not Found
  • غذای مورد علاقه : soooop sabzijat
  • ورزش مورد علاقه : Qkoushin/savar kari ba khar:|
  • تیم مورد علاقه : time madreseye moosh ha
  • خواننده مورد علاقه : Akon
  • فیلم مورد علاقه : portaghal khuni
  • بازیگر مورد علاقه : alpachino
  • کتاب مورد علاقه : sag koshi
  • حالت من : سرخوش
  • فریاد من : tanha chiz ke Qeyre momkene...Qeyre momkene
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : دی
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 9811_head6etv46jueu6dc8krs3zyxgum6mxudfnak7v.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

بعد یه عمری یه دوس دختر پیدا کردیم
دیشب اس داده چی پوشیدی عزیزم؟
.
.
.
.
.
گفتم یه شلوار کردی قهوه ای با رکابی آبی
از دیشب دیگه خبری ازش نیس! جواب نمیده...
انگار باباش تو خونه کروات میزنه میخوابه
همیشه چوب این صداقتمو خوردم....

9 سال پيش

بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم

که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،

اما حرفش هیچ‌وقت از یادم نمی رود، می گفت:

زندگی مثل یک کلاف کامواست،

از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،

گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود،

بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی،

زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود،

یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،

یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،

محو کرد، یک جوری که معلوم نشود،

یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،

همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید،

زندگی به بندی بند است به نام "حرمت "

که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است...

9 سال پيش

هر وقت رییس فرهنگستان ادب پارسى اسم و فامیلش رو پارسى کرد و گذاشت :نوکرشیرخدا آهنگر دادرس ( غلامعلى حداد عادل )…..ما هم به تبلت میگیم ؛رایانک مالشى

9 سال پيش

مهمترین دلیلی که باعث شده
من تا حالا نرم سربازی
اینه که:
یکیــو نــدارم که
وقت رفتن بهش بگم
منتظـــرم میمونی؟
اونم بگه
پرسیدن داره آخه!!!
آره عــشقم!

9 سال پيش

در زندگی روزهایی می شود

که دوست داری بزنی به بیابان

بیابان پیدا نمیکنی میزنی به خیابان

با دنیا که هیچ

با خودت هم قهر می کنی

منتظری...

منتظرِ "اویِ" زندگیت

منتظری ببینی حواسش

اصلا به قهر کردنت هست!؟

روز هایی می شود در زندگیت

دوست داری بهانه گیـر شوی

تو لوس شوی و "اوی ِ" زندگیت بگوید:

اجازه هست؟

اجازه هست روی ماه ِ شما را ببوسم؟

اجازه هست من به دورِ شما بگردم؟

اجازه هست دردهایت را مرهمی باشم؟

روزی هم می شود

طرز نگاهت،لحنِ حرفهایت

نوع رفتارت

سرد می شود

نه اینکه واقعا اینطور باشد ... نه!

همه ی همه اش بهانه ست

می خواهی چیز هایی بفهمی ...

بفهمی

اوی ِ زندگی ات حواسش به این همه سردی هست!؟

و امان از آن زمانی که

نفهمند... نفهمند!

به یک باره

به هم می ریزی،از هم می پاشی

سرد می شوی ...

بیا جانـم

بیا ...

حواسمان؛ چشمانمان؛ دلمان

اصلا خودِ خودِ خودمان

به "گُل" زندگی مان باشد...!!!