لبخند ، شروع عشق است
محبت ، باغ عشق است
ناکامی ، داغ عشق
چشم ، راز عشق
وعده ، امتحان عشق
خاموشی ، درد عشق و رسوایی ، شرمندگی عشق . . .
.
- جنسیت : مرد
- سن : 39
- کشور : ایران
- استان : انتخاب كنيد
- شهر : مشهد
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : انتخاب كنيد
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : انتخاب كنيد
- نوع رشته : معارف و الهیات
- درآمد : خوب
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : آزاد
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : با منطق و حق پذیر راستگو زیاد اجتماعی نیستم. تنها هستم و تنها زندگی میکنم خانواده ام در. المان زندگی میکنن و من فعلا نرفتم. به دلایلی
- علایق من : اخبار و سیاست وفلسفه
- ماشین من : پراید
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : ماهیچه و قرمه سبزی
- ورزش مورد علاقه : شنا
- تیم مورد علاقه : هیچکدام
- خواننده مورد علاقه : ونجلیس .
- فیلم مورد علاقه : پدر خوانده
- بازیگر مورد علاقه : ال پاچینو و رابرت دنیرو
- کتاب مورد علاقه : راز هستی
- حالت من : مهربون
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : انتخاب نشده
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
هیچ کس متوجه نمی شود
که برخی از افراد ...
چه عذابی را تحمل می کنند
تا آرام و خونسرد به نظر بیایند ... !
"آلدوس هاکسلی"
بگذار هر روز رویایی باشد در دست ...
بگذار هر روز عشقی باشد در دل ...
بگذار هر روز دلیلی باشد برای زندگی ... !
این همه موج بلا در همه جا می بینیم
آی آدم ها را می شنویم
نیک می دانیم
دستی از غیب نخواهد آمد
هیچ یک حتی یک بار نمی گوییم
با ستم کاری، نادانی اینگونه مدارا نکنیم
آستین ها را بالا بزنیم
دست در دست هم از پهنه آفاق برانیمش
مهربانی را...
دانایی را
بر بلندای جهان
بنشانیمش!
فریدون مشیری
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بام های بادبادکهای بازیگوش
آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها...
فروغ فرخ زاد
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟
فخرالدین عراقی