زندگی قصه و حرفیست که شیرینی آن
خــنــده ی تــوســت ...
تلخی اش ...
گــریــه ی تـــو ....
کاش که پر باشد لحظه هایم همه از خنده ی تو .
مست هستم از هوایی که نفست در آن میپیچد ...
نفسم در گیر است لا به لای نفست
آه چقدر شیرین است طعم نفست !!!
- جنسیت : زن
- سن : 17
- کشور : ایران
- استان : البرز
- شهر : کرج
- فرم بدن : انتخاب كنيد
- اندازه قد : 4.00
- رنگ مو : قهوه ای روشن
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : دیگر
- سيگار : انتخاب كنيد
- وضعیت زندگی : با خانواده
- اجتماع : صاحب نظر
- زبان : فارسی
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : میخواهم
- وضعیت سواد : بی سواد
- نوع رشته : انتخاب كنيد
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : انتخاب كنيد
- مذهب : انتخاب كنيد
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : بی احساس
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : ریلکس
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : فروردین
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 122023_headkam68xrj4u2ny69keadn9zgbjzpog7zs7.jpg
- آهنگ پروفایل : http://bit.ly/2fC1iBW
7 سال پيش marco27
7 سال پيش marco27
آیا زمانی فرا خواهد رسید که باور کنیم ،
در همین نزدیکیها ،
چشمان نگرانی ،
زندگیمان را ،
" هـــر روز " مرور میکند ؟!!
7 سال پيش marco27
راه کـه میروی عقـب میمــانـم …
نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم …
میخواهـم پا جـــای پاهــایــت بگـــذارم …
میخواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!
تــو تمـامـا” برای منی
7 سال پيش marco27
حکایت رفاقــــت من با تــــو
حکایــــت قهوهـ ایست
که امروز ب یـــآد تــــو
تلخ تلخ نوشیدمــــ !
که بــا هر جـــرعه
بسیــار اندیشیدم ک این
طــعم را دوســت دارم یا نـــه
و آنقــــدر گیــــــــــر کردم
بین دوست داشـــتن و نداشتنـــ
که انتظار تمام شدنــش را نداشتم
و تمام که شــد فهمیدم
بـــــــــــــاز هم قهوه میخواهم! ! !
حتی تلـخ تلـــخ...
7 سال پيش marco27
هواخواه توام جانا ومی دانم که می دانی
که هم نادیده می بینیّ وهم ننوشته می خوانی
ملامت گو چه دریابد میان عاشق ومعشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرارپنهانی
بیفشان زلف وصوفی رابه پابازیّ ورقص آور
که ازهر رقعه ی دلقش هزاران بت بیفشانی
گشاد کارمشتاقان درآن ابروی دلبند است
خدا را یک نفس بنشین گره بگشا زپیشانی
مَلَک درسجده ی آدم زمین بوس تونیّت کرد
که درحُسن تو لطفی دید بیش ازحدّانسانی
چراغ افروز چشم مانسیم زلف جانان است
مباد این جمع رایارب غم ازباد پریشانی
دریغا عیش شبگیری که درخواب سحر بگذشت
ندانی قدروقت ای دل مگروقتی که درمانی
ملول ازهمرهان بودن طریق کاروانی نیست
بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی
خیال چنبرزلفش فریبت می دهد حافظ
نگر تا حلقه ی اقبال ناممکن نجنبانی