+
5
- جنسیت : زن
- سن : 45
- کشور : ایران
- استان : هرمزگان
- شهر : کیش
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : انتخاب كنيد
- رنگ مو : قهوه ای روشن
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم ریاضی
- درآمد : متوسط
- شغل : کارمند
- وضعیت کار : تمام وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : شوخ طبع
- درباره من : خوبم مهربان میانه رو معتقد منطقی
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : خونسرد
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : اسفند
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
نابخشوده ای جدیدی متولد میشود . هنوز هم دنیا همان دنیای قبل است. زشت و پلید (در نابخشوده ی 1) . و همان اتفاقات قبل را برای پسر جوان رقم میزند. ولی این دفعه با یک تفاوت . اون پسر یک نابخشوده ی جدیدی را پیدا می کند و عاشقش میشود . او را مثل خود میبیند و دوست دارد حرف های دلشان را با هم بزنند[Lay beside me, tell me what they've done Speak the words I wanna hear, to make my demons run] تا این کار آن ها را آرام کند. آن ها درست مثل هم هستند و دنیا بلا های زیادی را سر آن ها اورده راهی که به آزادی میرفت تا کنون بسته بوده ولی حالا با وجود یک نابخشوده ی دیگر به نظر می آید که باز است[The door is locked now, but it's opened if you're true].
پیش خود فکر میکنند که دیگر همه چیز درست میشود و دیگر تنها نیستند و میتوانند با هم از پس سختی ها برایند. آن دو میتوانند با هم از این بلا ها رها شوند. ولی میبینند که با وجود اینکه باهم هستند هم هنوز خورشید نمیتابد و آزادی محقق نشده است و اندک امیدشان هم از بین میرود.[Through black of day, dark of night, we share this pair of lives, The door cracks open, but there's no sun shining through ,Black heart scarring darker still, but there's no sun shining through]
پس میفهمند که هرگز در این دنیای خبیث آزادی ان ها محقق نمیشود . و آزادی آن ها یک رویا بیشتر نبوده چرا که سرنوشت آن ها نابخشوده بودن است و تغییری نخواهد کرد!
پسر جوان آن دختر را میکشد و کلید عشق اش را در او دفن میکند(تا سرنوشت شوم اش را ادامه دهد) و سپس خود را نیز میکشد و پس از مرگ آنها بالاخره خورشید میتابد . بلاخره میتوانند نور خورشید را ببینند و آزادی را حس کنند چون که مرده اند و از این سرنوشت رها شده اند! [این قسمت از کلیپ این آهنگ دریافت میشود و همچنین I take this key ,And I bury it in you, Because you're unforgiven too]
edit by parham_metalhead
@};-◠◡◠@};-◡◠◡◠@};-◠◡◠@};-◡◠◡◠@};-◠◡◠@};-◡◠◡◠@};-
من ﻭ کاﻏﺬ ﻭ قلمـ ﯾﻪ ﻋاﻟﻤـﮧ ﻓﮑــﺮ ﻭ ﺧیــاﻝ
ﺑاﺯ ﻧﺸﺴﺘیم ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﻭﻗﺘﺸـﮧ ﺑاﺭﻭنمـ ﺑیــاﺩ
ﺑﺸینـﮧ ﺭﻭ خاکــ ﻭ ﻋﻄﺮﻩ تنتــ ﺭﻭ ﺟاﺭﮮ کنـﮧ
ﺗــا ﻧیـاﯾـشـﮯ کنم ، ﺷاﯾﺪ ﺧﺪﺍ کــاﺭﮮ کنـﮧ
http://dl2.farskids512.com/HolyHell/92/12/07/Sami%20Beigi%20-%20Kaghaz%20%26%20Ghalam%20%5B128%5D.mp3
@};-◠◡◠@};-◡◠◡◠@};-◠◡◠@};-◡◠◡◠@};-◠◡◠@};-◡◠◡◠@};-
▌▌▌▌▌▌▌▉▉▇▆▅▃▂▁ =; ▁▂▃▅▆▇▉▉▌▌▌▌▌▌▌
▓▓▓▓▓▓ ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ ▓▓▓▓▓▓
▁▂▃▅▆▇▉▉▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁▉▉▇▆▅▃▂▁
✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤
40
ghashang boddd
✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤
◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠
من ﻭ کاﻏﺬ ﻭ قلمـ ﯾﻪ ﻋاﻟﻤـﮧ ﻓﮑــﺮ ﻭ ﺧیــاﻝ
ﺑاﺯ ﻧﺸﺴﺘیم ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﻭﻗﺘﺸـﮧ ﺑاﺭﻭنمـ ﺑیــاﺩ
ﺑﺸینـﮧ ﺭﻭ خاکــ ﻭ ﻋﻄﺮﻩ تنتــ ﺭﻭ ﺟاﺭﮮ کنـﮧ
ﺗــا ﻧیـاﯾـشـﮯ کنم ، ﺷاﯾﺪ ﺧﺪﺍ کــاﺭﮮ کنـﮧ
http://dl2.farskids512.com/HolyHell/92/12/07/Sami%20Beigi%20-%20Kaghaz%20%26%20Ghalam%20%5B128%5D.mp3
◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠
▌▌▌▌▌▌▌▉▉▇▆▅▃▂▁ ▁▂▃▅▆▇▉▉▌▌▌▌▌▌▌
▓▓▓▓▓▓ ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ ▓▓▓▓▓▓
▁▂▃▅▆▇▉▉▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁▉▉▇▆▅▃▂▁
✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤
40
کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم.....
کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم....
کاش وقتی آسمان بارانیست اززلال چشمهایش تر شویم....
کاش شب وقتی تنها میشویم با خدای یاس ها خلوت کنیم....
کاش بین ساکنان شهر عشق رد پای خویش را پیدا کنیم.....
کاش با الهام از وجدان خویش یک گره از کار ه دلها وا کنیم......
کاش رسم دوستی را ساده تر مهربانی تر آسمانی تر کنیم......
کاش در نقاشی دیدار مان شوق ها را ارغوانی تر کنیم.......
کاش وقتی شا پرک ها تشنه اند ما به جای ابر ها گریان شویم.....