متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - vahid992

  • جنسیت : مرد
  • سن : 32
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : چاق
  • اندازه قد : 2.10
  • رنگ مو : طلایی
  • رنگ چشم : آبی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : راست و اصول گرا
  • خدمت : معاف
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : خیلی منطقی ام اما در عین حال بخاطر تنهایی خیلی هم احساساتی میشم
    بدترین چیز از نظر من خیانته و با ارزش ترین چیز، وفا
  • علایق من : برف بازی، جنگل، کوه
  • ماشین من : پراید
  • آدرس وبلاگ : bimeh-pasargad.r98.ir
  • غذای مورد علاقه : ته چین مرغ
  • ورزش مورد علاقه : والیبال،فوتبال
  • تیم مورد علاقه : پرسپولیس، بارسا
  • خواننده مورد علاقه : انریکه، 25بند، اندی
  • فیلم مورد علاقه : wrong turn، پرنده باز آلکاتراز، تروی
  • بازیگر مورد علاقه : بروس ویلیس، جیسون استاتهام، ویل اسمیت،حامد بهداد، طناز طباطبایی
  • کتاب مورد علاقه : نمیدونم
  • حالت من : خجالتی
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : بهمن
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 95109_head1nkdhmvgsv8nfcoqsk45v4d6bhn3kgpbu2.jpg
  • آهنگ پروفایل : http://yekupload.ir/Uqb/13_converted_2.mp3

8 سال پيش

سلامتیه اونایی که خیلی وقته بریدن.

..دیگه نه ناز میکشن.

.نه انتظار میکشن.

.نه آه.. میکشن.

.نه درد میکشن.

.نه فریاد میکشن.

..فقط دست میکشن و میرن….

وروی در قلبشون مینویسن ..این قلب بفروش میرسد

به قیمت ..مفت

8 سال پيش

بعضی " آه " ها را ...

هر چقدر هم که از ته دل بکشی ..

باز هم سینه ات خالی نمیشود ...

امروز سینه ی من پر است از آن " آه " ها

8 سال پيش

بی تو دنیا بر سرم آوار شد


بین ما هر پنجره دیوار شد

درد عاشق بودن ما ریشه داشت

رفتن و مردن علاج کار شد

آنکه اول نوشدارو می‎نمود

بر لب ما زهر نیش مار شد

عیب از ما بود از یاران نبود

تا که یاری یار شد دل ز دل بیزار شد

عاقبت با ناله سوداگران

عشق هم کالای هر بازار شد

آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟

مردم از بس زندگی تکرار شد...

8 سال پيش

روزها یکی پس از دیگری به پایان

می رسند...

و در پی روزها

عمر من...

خسته نباشی سرنوشت....!

می بینی؟!

دست در دستان تو

تمام راه را بیراهه رفتم

شنیدم کسی میگفت:

چشمانت را ببند!

اعتماد کن...

به قیمت تمام روزهای رفته

چشم هایــم را بستم...

اعتماد کردم...!

بهای سنگینی داشت اعتماد !

روزی...

چشمانم را باز کردم؛

چیزی به نام " عشـــــق "

در راهِ همپا شدنِ با تو

8 سال پيش

بعضی آدما یهو میان...

یهو زندگیتو عوض میکنن...

یهو میشن همه ی دلخوشیت...

یهو میشن دلیل خنده هات...

یهو میشن دلیل نفس کشیدنت...

بعد همینجوری یهو میرن...

یهو گند میزنن به آرزوهات...

یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات...

یهو میشن سبب بلا...

8 سال پيش

دلــم حـضـور مــردانــه مي خــواهــد

نـــه اينـکـه مــرد بــاشـد

نه . . .

مــــردانــه بـاشـد . . .

حــرفـش...

قــولــش...

فــکــرش...

نـگـاهـش...

قـلـبـش...

و آنــقــدر مــردانــه

کـه بـتـوان تا بـيـنهـايــت دنـيــا بـه او اعـتــمــاد کــــرد . . .