من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است
- جنسیت : زن
- سن : 34
- کشور : ایران
- استان : خوزستان
- شهر : اندیمشک
- فرم بدن : هیکل زیبا
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
- نوع رشته : علوم انسانی
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : ندارم
- آدرس وبلاگ : taheretafi.blogfa.com
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : مهربون
- فریاد من : کربلایی به رفتن نیست به شدن است اگر به رفتن بود شمر هم کربلایی بود
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : آذر
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 86829_headc6znta39pvo1tc41a2djkpf7yju58n8bjy.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
قبل ازین که بخواهی
درمورد من و زندگی من قضاوت کنی...
کفش های من را بپوش!
و در همان راه من قدم بزن
از خیابان ها،
کوه هاو دشت هایی گذر کن که من گذر کردم
اشک هایی را بریز که من ریختم
درد ها وخوشی های من را تجربه کن
سال هایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم
دوباره برخیز
ومجددا در همان راه سخت قدم بزن
همان طور که من انجام دادم...
بعد آن زمان
میتوانی درمورد من قضاوت کنی!!
دیریست از خداحافظی ها غـمگین نمیشوم...
به کسی تکیه نمیکنم .
از کـسی انــتظار محبت ندارم ...
خودم بــوسه میزنم بر دستانم ...
سر به زانو هایم میگذارم و
سـنگ صـبور خـودم مـیشوم...
نـگران خـودم مـیشوم...
با خودم سـاعت ها حرف مـیزنم
در دنیای خـودم
کسی حق ورود ندارد جـز خودم ...
فقط خودم!
میخواهم ساده اعتراف کنم...
میخواهم ساده فریاد بزنم...
دلم میخواهد ذره ذره ی وجود سرتا پا آرامشت را...
در بلندای لحظه های خسته از دلتنگی ام هجی كنم...
ساده میگویم...
گوش كن ... !
خ... د...ا... ی ...ا...!!! د...و...س...ت...ت...د...ا...ر...م!
نگاه كن ... !
آنچه را كه در سادگی نگاهم پیداست...
نیازی به انكار نیست ...
گوشـــه ای نشستـــــــه ام
و دویـــــــدن ِ ثانیـــه ها را از مــَـــرز روزهـا و شـب هـا نظــاره می کنـم
امـــا مــــدت هاست ...
نه دیگــر ایـن اتـــاق کوچک
راضـــیام میکنــد
نه پنجـــــــــرهای که یک وجـــب بیشتــر آسمـان نـدارد!
خدایا آرامشت را میخواهم!
یکـــ فنجاטּ چاے داغْــ ...
و باراטּ ...
و هَــوایے کــہ هَــوایے امْــ کرده ...
انگار آسْماטּ همْــ بَدشـ نمے آید
پا بــہ پاے دلَــمْــ ببارد
پاورچین پاورچین ...
بــہ خاطراتتــ سَر میزنمْــ
دُزدکے عکسهایتــ را میبینمْــ
میدانمْــ کــہ قـ ـ ـول داده بودمْــ ...
دیگر نبض ایــטּ رابطــہ مُـ ـ ـرده را نگیرمْــ !
ولے ...
دلْــ اَستــ دیگر
زبآטּ نمے فَـــهمد !
اَصلا تقصیر آسماטּ اَستـــ
کــہ مَرا بے قَــرار تُـو مے کُـند
خُودشْــ مے بارد و سَـبُـکــ مے شَــود
مـטּ باز مثلــِ هَمیشـہ پُـر اَز غََـمــِ دوریتْــ سنگیـטּ تر ...