تا حالا احساس کردین معجزه براتون اتفاق افتاده باشه؟
معجزه چیه؟
من می گم یه اتفاقه که حتی فکرشم نمی کنی به وقوع بپیونده.....
من احساسش کردم ............چندسال پیش نمی خواستم یه اتفاقی بیوفته و نیوفتاد.............می خواستم اون اتفاقی که من می خوام بیوفته.........
توی یه شب سرد زمستونی به اوج رسیدم..........بعد از کلی اشک ریختن...........و حرف زدن با خدا..........حتی وجودشو منکر شدم.................
گفتم خدایا چرا ما باید فقط قصه های معجزه رو بشنویم..............
گفتم خدایا اگه هستی نشون بده خودتو................................
توی یه صبح سرد زمستونی احساس کردم... هست... چه چیزی هست مهم نیست مهمه اینه که .............هست..................
- جنسیت : زن
- سن : 32
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : هیکل زیبا
- اندازه قد : 1.60
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم انسانی
- درآمد : متوسط
- شغل : مترجم
- وضعیت کار : پاره وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : انتخاب كنيد
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : سرخوش
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : مرداد
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
تو که دستت به نوشتن اشناست
دل ما روبنویس
................................
بنویس هرچه که ماروبه سراومد
................................
بنویس ازما که عشق و نشناختیم
حرف خالی زدیم و قافیه باختیم
................................
بگوازما که به زندگی دچاریم
لحظه ها رومی کشیم نمی شماریم
با ...زندگی ...باید زندگی کرد نه ...بازندگی..
پس میشه گفت شاید
زیبایی درکنارزشتی معنا می گیرد
خوبی درکنار بدی
سفیدی درکنارسیاهی
روشنایی درکنارتاریکی
و زیستن درکنارمردن
من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی ؟
غزلی خوانی وچون نغمه ی دل بازکنی
بلدم ناز خریدن بلدی ناز کنی ؟
یا نشینی به ببرم شعرنو آغازکنی؟؟
بلدم راز نگهدار شوم راز بگو
بلدی راز نگهداری و دمساز کنی ؟
بلدم با تو به دنیای دلت سیر کنم
بلدی قفل دلِ عشقِ مرا باز کنی
بلدم پر بکشم تا به نهایت به دلت
بلدی عشق شوی عاشقی ابراز کنی