روزهایم میگذرد بدون گذشتنی از یاد تـــــــو ...
یــــــــــا هیـشــــــــکی یـــــــــا تـــــــــو...
http://www.hamkhone.ir/member/9250/blog/view/208389/
- جنسیت : زن
- سن : 38
- کشور : ایران
- استان : فارس
- شهر : شیراز
- فرم بدن : انتخاب كنيد
- اندازه قد : انتخاب كنيد
- رنگ مو : انتخاب كنيد
- رنگ چشم : انتخاب كنيد
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : متاهل
- وضعیت بچه : دارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم تجربی
- درآمد : متوسط
- شغل : تکنولوژیست بیهوشی
- وضعیت کار : تمام وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : انتخاب كنيد
- درباره من : و هیچ چیز...
- علایق من : پیاده روی...مطالعه.... نوشتن...آشپزی....
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : www.biparandegi.blogfa.com...http://naieyad.blogfa.com/
- غذای مورد علاقه : همه ی غذاها رو دوست دارم.
- ورزش مورد علاقه : بدمینتون،شنا،پیاده روی
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : لیلا حاتمی
- کتاب مورد علاقه : سر و ته یک کرباس محمد علی جمالزاده
- حالت من : انتخاب نشده
- فریاد من : این نیز بگذرد....
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : بهمن
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 70689_headbdmso53uoht673v6h67a9eg412vb7hn9oy.jpg
- آهنگ پروفایل : http://dl.pop-music.ir/music/Ordibehesht91/Homayoun%20Shajarian%20-%20Havaye%20Geryeh.mp3
کلید بود و هوای هزار........ بیم و امید
که مرد گیج و گمی پشت درب ِ خانه رسید
سکوت فلسفه می بافت، :
.......................................گیر خواهد داد _
_ شبیه قبل کلید و زمان نمی چرخید ...!
که ناگهان در خانه به روی او وا شد
تمام فلسفه چینی ِ مرد را بلعید ...........................
.
.
.
سلام بر تو::::.........................
....... رفق قدیمی ِ باران
هوای تازه ((ترنّم)) به خانه می بخشید
: ......... به انتظار تو بودم هزار سال نزار .......!
هزار سال پر از اشک و حالت ِ تردید
.
.
کشید روی دوچشمش ملافه ای از خاک
وَ روی شانه کنار ِ بنفشه ها خوابید .......!
پس از گذشت هزاران، هزار، سال هنوز
پرنده های مهاجر / شبیه قوی سپید ........
برای دیدن او کوچ می کنند انگار............
ولی بهار گذشته نمی شود تمدید .............!!
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید
طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید
در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم
مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید
مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
خدایا یک نفس آواز! آواز!
دلم را زنده کن! اعجاز! اعجاز!
بیا بال و پر ما را بیاموز
به قدر یک قفس پرواز! پرواز!
آزاد شو از بند خويش، زنجير را بــاور نکن
اکنون زمان زندگيست، تاخير را بــاور نکن
حرف از هياهو کم بزن از آشتيها دم بزن
از دشمني پرهيز کن، شمشير را بــاور نکن
خود را ضعيف و کم ندان، تنها در اين عالم ندان
تو شاهکار خالقي، تحقير را بــاور نکن
بر روي بوم زندگي هر چيز ميخواهي بکش
زيبا و زشتش پاي توست تقدير را بــاور نکن
تصوير اگر زيبا نبود، نقّاش خوبي نيستي
از نو دوباره رسم کن، تصوير را بــاور نکن
خالق تو را شاد آفريد، آزاد آزاد آفريد
پرواز کن تا آرزو، زنجير را بــاور نکن