متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - negar70

  • جنسیت : زن
  • سن : 34
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : لاغر
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
  • نوع رشته : علوم انسانی
  • درآمد : عالی
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : آزاد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : این روزها زیاد نقاشی می کنم

    نقاشی هوا

    نقاشی برف

    نقاشی خدا

    این روزها با اشک،نقاشی اشک می کشم!

    من با مداد سیاهم،خوب نقاشی می کنم

    با مداد سیاه رنگین کمانی کشیده ام که

    هفت رنگ آن حتی در کتاب رنگها هم نمی گنجد!
  • علایق من : آنقدر ماهر که رنگ ارغوانی سر به سجده گذاشت

    آبی با من از رفتن گفت

    قرمز سر به زیر آرام خفت

    این روزها ماهر تر می شوم،

    چون می خواهم نقشی بکشم

    که با چشمان کسی آشنا نیست

    نقشی که وجود ندارد

    چشم هایم را می بندم

    و با مداد سیاهم می خواهم که

    اشک را در چشمان خدا نقاشی کنم!

    نقاشی من بیست می گیرد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : موفق
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : شهریور
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

بـرای فراموشی تـو

هـیـچ راهی

ندارم

به هر راهی که می روم

روزی با تو رفـته بودم…

8 سال پيش

عمري با حسرت و انده زيستن نه براي خود فايده اي دارد و نه براي ديگران بايد

اوج گرفت تا بتوانيم آن چه را که آموخته ايم با ديگران نيز قسمت کنيم .

8 سال پيش

دلبرم رفت و نگاهم در پی اش بیمار شد
عشق خود از من گرفت و همدمم دیوار شد
عاشقش بودم ولی با رفتنش احساس من
در کنار پنجره با یاد او آوار شد
کاش گاهی بگذرد از کوچه ی دنیای من
عمر من پایان گرفت و حسرتم دیدار شد
این دل دلخسته و عاشق در این دریای فکر
عاقبت تنها شد و پیشانی اش تب دار شد
در تب عشقش مداوم سوختم اما دلم
با همه عاشق کشی هایی که کردم در پی ات
پشت سر گفتی فلانی فاقد رفتار شد
کاش قاضی حد زند این عاشق وابسته را
تا که شاید عقل من از خواب شب بیدار شد

8 سال پيش

آدمی اگر بخواهد خوشبخت شود بزودی میشود

ولی او میخواهد خوشبخت تر از دیگران باشد

و این مشکل سازست زیرا

او همیشه دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور میکند

9 سال پيش

دوستی بازی کردن نیست
گفتن یک کلمه نیست
دوستی مثل سفر نیست که آغاز و پایان داشته باشه
دوستی فرداست ، دیروزه و همیشه

9 سال پيش

یه دوستی حقیقی مثل رنگین کمونه
وقتی شادی و اشک با هم ترکیب بشن
نتیجش پلی میشه بین دو تا قلب