آغاز یک روز خوب
با سلامی
پر از حسِ خوب زندگی...
صبح تون بخیر
و زندگی تون
سرشار از لحظه های ناب
امروزتون بینظیـر
- جنسیت : زن
- سن : 29
- کشور : ایران
- استان : خراسان رضوی
- شهر : مشهد
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : 1.60
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : تنها
- اجتماع : خيلي اجتماعي
- زبان : فارسی
- برنامه مورد علاقه : برنامه هاي اجتماعی
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
- نوع رشته : علوم انسانی
- درآمد : متوسط
- شغل : دانشجو
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : شوخ طبع
- درباره من :
سلام
من 23 سالمه...
روانشناسی بالینی میخونم...
خوشحال میشم اگر کسی کمک خواست کمکش کنم
آقایون محترم لطفا درخواست دوستی ندید... - علایق من :
خدا
پدرمادرم - ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : فسنجون
- ورزش مورد علاقه : ایروبیک
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : طبیعت
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : رقص پرندگان
- کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
- حالت من : مهربون
- فریاد من : * به مشكلهايتان بخنديد تا هميشه موضوعي براي خنده داشته باشيد . *
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : مرداد
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
جانِ دل باور كن من هم دوست دارم جمعه ها آرامتر نفس بكشم
چای زعفران دم كنم با چند دانه هِل و با خيالی آسوده تكيه كنم به ديوارِ خيالت
فكر كنم ...
فكر كنم ...
فكر كنم ...
و لا به لایِ دريایِ دلتنگیهايم
ناگهان بيايی و بگويی:
هفتهی بدونِ منِ سختی بود جانم ...
"جمعهمان"بخير ...
زیبـــاتــریــن حــس سجــــده...
ایــن است کــــــه...
تـــو در گـــوش "زمیــن" پــچ پــچ میکنــی...
امــــــا...
در "آسمـــــان" صـــدایــت را مـیــشنــونــد... .
زندگی چیست؟
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
.
.
شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم :
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ !!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد،
قدر این خاطره را ، دریابیم
خدایا تنهایم نگذار....
گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــدو نــــه خنــــده
نــــــــه فریـاد آرامــت می کنــدو نـــه سکــوت
آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس
رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی
خدایــــــا تنهـــــا تــــو را دارم تنهـــــــایم مگـــــــذار.