متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - meysamhoseini

  • جنسیت : مرد
  • سن : 35
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : هیکل ورزشی
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : اسپرت
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : تنها
  • اجتماع : خيلي اجتماعي
  • زبان : English
  • برنامه مورد علاقه : برنامه هاي ورزشي
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : عالی
  • شغل : مهندس
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : تکواندو،والیبال
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : خونسرد
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : تیر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

اولین امتیاز هم نصیب من شد

یکـ+5

7 سال پيش

خدا کند یه اتفاق خوب بیافتد وسط زندگیمان

اری همينجا
وسط بی حوصلگی های روزانه مان
نگرانی های شبانه مان
وسط زخمهای دلمان
انجا که زندگی را هیچوقت زندگی نکردیم
یک اتفاق خوب بیافتد
انقدر خوب
که خاطرات سالها جنگیدن وخواستن ونرسیدن از یادمان برود
انگونه که یک اتفاق خوب همین الان همین ساعت
همین حالا....... از پشت کوهای صبرمان طلوع کند
طلوعی که غروبش
غروب همه ی غصه هایمان باشد
برای همیشه...

7 سال پيش

گفت دانایى که گرگى خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر

... لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ

زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست

اى بسا انسان رنجور و پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش

اى بسا زور آفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ خود اسیر

هرکه گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مى‌شود انسان پاک

هرکه با گرگش مدارا مى‌کند
خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند

هرکه از گرگش خورد دائم شکست
گرچه انسان مى‌نماید، گرگ هست

در جوانى جان گرگت را بگیر
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیرى گرکه باشى همچو شیر
ناتوانى در مصاف گرگ پیر

اینکه مردم یکدگر را مى‌درند
گرگهاشان رهنما و رهبرند

اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مى‌کنند

این ستمکاران که با هم همرهند
گرگهاشان آشنایان همند

گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب