بلاگ كاربران


  • حبس

  • خودمو حبس کردم. دیگه اون بیرون نمیرم، مگه تو مواقع ضروری. از دوستام دور شدم، هرچی صمیمی تر دور تر. ورزشو گذاشتم کنار. چرا؟ شاید فقط یه راه چرنده، شایدم جواب بده. شاید بشه بهم گفت معتاد. نه از نوعی که همه میشناسن. به مواد مخدر معتاد نیستم. به تحسین شدن از سوی دیگران معتاد نیستم. به دروغ گفتن معتاد نیستم، به ویژه به خودم. به پوچ زندگی کردن معتاد نیستم (گرچه الان دارم انجامش میدم). اعتیاد من کمیاب تر…
  • چاووش

  • دوستان، راستش امشب بازم مانند گذشته به "این" رسیدم که هرچی هم که بخوام با دیگران رابطه ای ایجاد کنم به بن بست خواهم رسید، چون درونم ویژه ست. "تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد، یکبار کردم، چند برابر شد" راستش تنها، کسایی فکر می کنن ویژه بودن احساس خوبی به آدم میده که ویژه نیستن؛ هرگز احساس خوبی به آدم نمیده، آغاز تا پایانش درده، رنجه   "سایه ها" با تنهایی ِ خود کنار می آیم با آن خواهم ساخت…
  • فلامنکو (گفته بودن دوباره از این کارا بکن، ایم از اون کارا!)…

  • این آهنگ، آخرین آهنگ از آخرین آلبوم "ویسنته آمیگو" هست. حال و هوای غمگین و بسیار زیبایی داره. تو دقیقه دوم ثانیه چهلم تازه تم اصلی آهنگ آغاز میشه. متن هم داره که به زبان اسپانیایی و به سبک آوازی فلامنکو خونده میشه. درست مثل آهنگ و گیتارش که فلامنکو هستن. نام آهنگ: Réquiem "رکییِم" = نماز میت Será la Tierra, سِرا لا تییِرا = زمین (سرزمین مادری) خواهد شد [روحشو داره میگه] Será…
  • کم کم

  • کم کم باید برای خودت کمدی برداری شمار شان بالاست کم کم باید خود را ببری در کاری آرزو ها آنجاست کم کم دور تر خواهی گشت از پندارم از من از آنچه گمان دارم تو هستی کم کم دور می گردی رفتن ات را نگاه می کردم دل بستن ات را نگاه می کردم دور تر شدن ات را نگاه می کردم چشم به راه پندارت می مانم شاید برگردد من اینجایم برای آرزو هایت کمدی پیدا کن برو در میان جست و جو هایت برو یک جهان بهتری برپا کن دور و دور و…
  • رخداد

  • به من دیگر امیدی نیست رهایم کن که این رخداد ِ این گیتی ست رهایم کن رهایم کن که من خود را رها کردم برایم سرپناهی نیست سرت را برنگردانی! که این دیدار این دیدار این دیدار ، دیدار ِ خوبی نیست از نگاهت شرم ها دارم این نگاهت پر ز اندوه ست پر ز اندوه، برای من در نگاهت اشک ِ بیهوده ست اشک هایی، به پای من این نگاهت درد ها دارد در نگاهت یک جهان افسوس است در کنارم ماندن ات بیهوده ست می بینی برایت دوستی نیست …
  • خاموشی

  • بی گمان مرگ من اندوه ِ فراوان دارد نه برای کس دیگر نه برای خود من که در این سرشت ِ خاموشی ها اندوه است که همین بارش بدشانسی ها اندوه است که رها کردن آن مانده ی راه اندوه است که فراموشی ناکامی ها اندوه است شستن دست ز دارایی ها اندوه است که تباهی هزاران من و ما اندوه است که فروپاشی بی چون و چرا اندوه است که در این گیتی ِ خاموشی ها اندوه است مرگ من خاموشی افسانه ی برخاستن ِ آراد است این آتشی اندر دل…
  • تاریکی

  • آسمان تاریک است برف می بارد مرگ ها نزدیک اند نزدیک اند همچنان می بارد همچنان تاریک است
  • پرواز بی پایان

  • این آهنگ از اون آهنگاس آهنگ متن فیلم بابل با نام « پرواز بی پایان » بابل( به کسر ب دوم) : بنای بزرگی که انسان ها در گذشته های دور برای نشان دادن اتحادشان ساختند این فیلم در اصل سوگواری ایست بر جدایی افتادن میان انسان های کشور های مختلف که به بهانه مرز و زبان و نژاد و رنگ پوست از هم دور شده اند تنها گوش کنید http://up.hamkhone.ir/6/0478a5fa97f754efe8b1ad0989071e81.mp3 این لینک رو تو نوا…