یکی از فامیلامون رفته بود هند

تو مهمونی داشت از خاطرات هند رفتنش واسمون میگفت

گفت : تو هند خیلی به ما احترام میذاشتن

اصن بعضیاشون یه جوری رفتار میکردن که انگار داشتن ما رو میپرستیدن o_O

یهو وسط خاطره گفتنش بابا بزرگم گفت :

آره هندیا اکثرشون گاو پرستن

همه چیز بازیچه نیست
.
این را پروانه ای گفت که بالهایش در دستان کودکی جا مانده بود ..

روز بخیر

+5

داشتم با خانواده فیلم نگاه میکردم
پسره تو فیلم داشت مواد میکشید بعدش مشروب خورد بعدش سیگار کشید
بعدش باباش اینا داشتن ميومدن خونه
یسره آدامس ميجوييد تا دهنش بو نده ولي هرکاری میکرد بوش نميرفت
منم که دلم واسش سوخت گفتم خاک تو سرش اینجوری بوش نميره باید بره چای خشک بجوه
.
.
.
.
.
لگدی که از بابام خوردم بماند
الان دارم از مرکز ترک اعتیاد براتون پست ميزارم

http://s1.img7.ir/yN51w.jpg

به سراغ من اگر می آیی ، تند و آهسته چه فرقی دارد ؟

تو به هر جور دلت خواست بیا !

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد

مثل آهن شده در تنهایی چینی نازک تنهایی من
http://roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2119.gif

http://www.hamkhone.ir/member/13140/blog/view/223709

تشریف بیارید تولد علیرضاست " wilson "

KisHMisH & Ayeh

پیشاپیش ممنون

يکي از فانتزيام اينه که بامادر شوهرم آنقدر صميمي بشم وقتي ميگه عروس پاشو اين کارو بکن بگم

تو بميري حال ندارم خودت پاشو !!!

ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﭘَﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﮔﻠﻮﻡ؛
ﺁﺏ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻓﺘﻢ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ
ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﺭ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﺳُﺲ ﺳﺎﻻﺩ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﺭ
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺰﺭﮔﻪ : ﺑﺒﯿﻦ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺳﺒﺰﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ : ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﯿﺎﺭﯼ
ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ : ﺑﺮﺍﻡ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﯿﺎﺭ

خفه شدن من به کنار
ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﻣﺎ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺷﺎﻡ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﻲخوردیم

بر آنچه گذشت ،
آنچه شکست ،
آنچه نشد .....

حسرت نخور ؛
زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمی شد ..

"دکتر علی شریعتی"