توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
غلط کردی بمن گفتی هلووووووو ههههههههههه
- تعداد نظرات : 10
- ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۵/۲۴
- نمايش ها : 263
-
بعد ازشام ، همین یکشنبه شب
رفته بودم منزل مشتی رجب
در حدود هشت یا نه هفته بود
همسرش از دار دنیا رفته بود
تسلیت گفتم که غمخواری کنم
این مصیبت دیده را یاری کنم
رفت و ظرفی میوه آورد آن عزیز
با ادب بگذاشت آن را روی میز
در همین هنگام آمد خا له اش
خاله ی هشتاد یا صد ساله اش
او زبان بر حرف و بر صحبت گشود
من حواسم پیش ظرف میوه بود
در میان حرف او گفتم چنین
آفرین ، به به ، هلو یعنی همین
ناگهان آن پیرزن از جا پرید
از ته دل جیغ ناجوری کشید
داد زد الاف بودن تا به کی
هی به فکر داف بودن تا به کی
یک کم آدم باش این هیزی بس است
داستان گربه و دیزی بس است
مردکِ کم جنبه ی بی چشم و رو
تو غلط کردی به من گفتی هلو
نظرات دیوار ها
مردکِ کم جنبه ی بی چشم و رو
هههههههههه
جالب بود
ممنون فرهاد
فرهاد جون خیلی جالب بود
سارا خانم بیخیال شو بابا این داستان را پدر پدر بزرگم برام گفته بود ینی برای صد سال پیشه
ههههههههههه
خیلی نامـــــردی ;(
مـُهـم زنـِش بـود که به دیـار باقی شـتافت
ینی الان مـُجرده {1}
:P
بابا درگیر نشید
سارا خانم بیخیال شو بابا این داستان را پدر پدر بزرگم برام گفته بود ینی برای صد سال پیشه
ههههههههههه
انقد خوشحال نباش؛ ننش که هنوز زنده س :دی
یوهه هه
: ))
مـُهـم زنـِش بـود که به دیـار باقی شـتافت
ینی الان مـُجرده
تـسلیت میگم آقـا مـش رجب !! :P
Hihi
بچه پرروو... ;(
انقد خوشحال نباش؛ ننش که هنوز زنده س :دی
یوهه هه
مـنم بـا عـمو بـهزادم مـوافقم
تـسلیت میگم آقـا مـش رجب !!
Hihi
زن مش رجب مـــــرد؟؟؟
خیلی غم انگیز بود ... ;(
مرC
با حال بود
خاله ی هشتاد یا صد ساله
چه گوشای تیزی داره
جالب
نه درد دستت داداش.............20