بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    «محرومیت»

  • تعداد نظرات : 26
  • ارسال شده در : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
  • نمايش ها : 224

 

 

 

با یه گروهی اومدم مسافرت که اصلا اهل چایی نیستن

و به تبعش بساط چایی هم جور نیست

نه کتری و سماور،

نه قوری،

نه فلاسک،

نه چایی خشک،

نه قند!

چایی نبود و من حس می‌کردم هر جور شده باید چایی بخورم!

شروع کردم به تهیه وسایل اما هر دفعه اتفاقی می‌افتاد

که بساطش تکمیل نمی‌شد، اونم با دلایل خیلی ساده

بالاخره بعد از کلی تلاش

روز سوم؛

هم کتری بود، هم قوری

هم چایی خشک و هم قند.


چایی آماده شد!

با ولع خاصی برای خودم چایی ریختم

و نوشِ جان شد...

فنجون خالی رو گذاشتم رو میز

یکی از همسفر هام که در حال رصد کردن لحظه وصال من و چایی بود، با تعجب پرسید:

همین؟؟ اون همه هیجان و فقط یه فنجون کوچیک؟ اونم بدون قند؟

سوالِ به جایی بود

دقیق شدم؛

دیدم تنها دلیلش، طَمَعی بود که به واسطه‌ی «محرومیت» درونم ایجاد شده بود

خواستم نتیجه بگیرم که «محرومیت» چیز خوبی نیست

وقتی آدم رو تا این حد حریص می‌کنه که حتی خودت رو هم نشناسی!

که یادت بره تو اصلا چاییت رو با قند نمی‌خوری!

اما

یاد تک تک لحظه هایی افتادم که همین «محرومیت» برام شیرینش کرده بود؛

مزه همین چایی، بعد از چند روز

یا

لذت دیدار، بعد از مدتی دوری

دیدن نتیجه‌ کار، بعد از ساعت ها تلاش

حس تمیزی، بعد از خونه تکونی

راحتیِ لباس خونگی، بعد از ساعت ها فعالیت بیرون از خونه با لباس رسمی

افطار کردن، بعد از یک روزِ تمام روزه داری

به دست آوردن سلامتی، بعد از یک دوره تحمل درد

توی همه این شرایط، «محرومیت»، چه کوتاه مدت و چه بلند مدت،

 تفاوت ایجاد کرده بود

و طعم خوشایند و ناخوشایند رو به من چشونده بود

 

به نتیجه رسیدم؛

تا سختی نباشه، آسونی معنایی نداره

تا بدی نباشه، خوبی معنایی نداره

تا سیاه و کدر نباشه، سفید و شفاف معنایی نداره

پس «محرومیت» باید باشه تا «برخورداری» معنا پیدا کنه

ما همیشه محکوم به تحمل «محرومیت»‌ها نیستیم

و «محرومیت» ها همیشه زیبا و مثبت نیستند

ولی می‌تونیم از بین انواع اون ها،

هر کدوم رو که قرارِ به چیز با ارزش تری معنا ببخشن، انتخاب کنیم

 و با کمال میل، مدتی رو تحمل کنیم.

________________________________________

عکس: برادر زاده هام خودشون رو برای مدت کوتاهی محروم کرده بودن تا لذت یک‌جا خوری و انبوه خوریِ تخمه های آفتاب‌گردون رو بچشن!

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


raha1374
ارسال پاسخ

Scorrpioon :
سلام
زیبا و روان نوشتی.لذت بردم

سلام
ممنونم از لطف‌تون
خوشحالم که خوشتون اومده

Scorrpioon
ارسال پاسخ

سلام
زیبا و روان نوشتی.لذت بردم

raha1374
ارسال پاسخ

korosh_ts :
{H}
درود شاد باشيد مثل هميشه زيبا و قابل تامل..

از نظر روانکاوی انسان تابع اصل جبر روانی است .
از این رو ، تسلط اصل جبر روانی زمانی کاهش می یابد
که خودآگاهی انسان افزایش می یابد .
هر چه دانش فرد از خودش بیشتر باشد ،
احتمال اینکه عقلانی تر عمل کند بیشتر می شود .

رنج نباید تو را غمگین کند؛
این همان‌ جایی است که اغلب مردم اشتباه می‌کنند. رنج قرار است تو را هوشیارتر کند به اینکه زندگی‌ات نیاز به تغییر دارد .
چون انسان‌ها زمانی هوشیارتر می‌شوند که زخمی شوند،
رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند .
رنجت را تحمل نکن،
رنجت را درک کن!
این فرصتی است برای بیداری،
وقتی آگاه شوی،
بیچارگی‌ات تمام می‌شود .

کارل_گوستاو_یونگ

ممنونم از شما

بله کاملا موافقم
هر چی خودمون رو بیشتر بشناسیم
اینجور ناهماهنگی های بیرون و درون کمتر می‌شه

korosh_ts
ارسال پاسخ


درود شاد باشيد مثل هميشه زيبا و قابل تامل..

از نظر روانکاوی انسان تابع اصل جبر روانی است .
از این رو ، تسلط اصل جبر روانی زمانی کاهش می یابد
که خودآگاهی انسان افزایش می یابد .
هر چه دانش فرد از خودش بیشتر باشد ،
احتمال اینکه عقلانی تر عمل کند بیشتر می شود .

رنج نباید تو را غمگین کند؛
این همان‌ جایی است که اغلب مردم اشتباه می‌کنند. رنج قرار است تو را هوشیارتر کند به اینکه زندگی‌ات نیاز به تغییر دارد .
چون انسان‌ها زمانی هوشیارتر می‌شوند که زخمی شوند،
رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند .
رنجت را تحمل نکن،
رنجت را درک کن!
این فرصتی است برای بیداری،
وقتی آگاه شوی،
بیچارگی‌ات تمام می‌شود .

کارل_گوستاو_یونگ

raha1374
ارسال پاسخ

helya :
درود.. عالی بود{67}

ممنونم هلیا جان

helya
ارسال پاسخ

درود.. عالی بود

raha1374
ارسال پاسخ

Fereshteh :
خانوم میشه شما همیشه بنویسی؟ :)
لذت می‌برم از خوندن نوشته‌هات.

درمورد عکس: فکرکنم بارها این‌کار رو کردیم هممون.
ولی جالبه من تا حالا فقط به بُعدِ لذت بعد از جمع شدن تخمه‌ها توجه کرده بودم، و نه به اون محرومیت موقتی و کوتاه.
خیلی جالب بود برام.

قلمت سبز عزیزم :-x

مرسی از لطفت «فرشته» مهربون
از اینکه مخاطبم محتوای بلاگم رو با دقت بررسی کنه واقعا حس خوبی می‌گیرم

raha1374
ارسال پاسخ

khazane90 :
سلام
خوبه قبل از محروم شدن از هر چیزی و هر کسی قدرش رو بدونیم ...
ممنون از بلاگ
{67}


بله همین‌طوره خزان بانو ❤️

raha1374
ارسال پاسخ

farnia :
ممنون از بلاگ خوبتون دوست عزیز
{H}

نظر لطف شماست عزیزم

raha1374
ارسال پاسخ

aryan_ :
{h3}

مرسی از حضورتون

Fereshteh
ارسال پاسخ

خانوم میشه شما همیشه بنویسی؟
لذت می‌برم از خوندن نوشته‌هات.

درمورد عکس: فکرکنم بارها این‌کار رو کردیم هممون.
ولی جالبه من تا حالا فقط به بُعدِ لذت بعد از جمع شدن تخمه‌ها توجه کرده بودم، و نه به اون محرومیت موقتی و کوتاه.
خیلی جالب بود برام.

قلمت سبز عزیزم

خزان
ارسال پاسخ

سلام
خوبه قبل از محروم شدن از هر چیزی و هر کسی قدرش رو بدونیم ...
ممنون از بلاگ

farnia
ارسال پاسخ

ممنون از بلاگ خوبتون دوست عزیز

aryan_
ارسال پاسخ
raha1374
ارسال پاسخ

arsham00 :
من منظور شما را گرفتم.
تو بیان آن مطلب مورد نظر گفتم این که نوشتی (تنها دلیل را طمعی بوده که
به واسطه محرومیت درونم ایجاد شده ) شاید گفت که طمع از بیشتر خواستن میاد نه از ایجاد نیازو مسـٌله اصلی همان ایجاد نیازی هست که به واسطه ی شرایط یا اشخاص یا موضوعات در ما به
وجود میاد و آن (ایجاد نیاز) در یک پروسه زمانی با توجه به این که مغز وارد عمل میشه به
(احساس نیاز) تبدیل میشه و این احساس نیاز همون عطشی هست که به وسیله مغز ایجاد شده
میشه گفت تمرکز و کلیک کردن مغز و به طور عامیانه ذهن ما روی آن موضوع و آن احساس
نیاز که بعد از انجام ء رسیدن ء یا نوشیدن و غیره ...همان نقش مدیتیشن را برای مغز ما ایجاد
میکنه و فعال شدن اعصاب پارا سمپاتیک و بعد در آخر احساس رضایت و آرامش ذهن
پس تلاش مغز در سختی و ایجاد نیاز و بعد راهکار و بعد از رسیدن به هدف همان آرامش
ذهن همان آسانی بعد از سختی یا مزه همین چایی، بعد از چند روزو غیره ....
من با دوستام رو این موضوع قبلآ بحث کرده بودیم و این که شما مطرح کردید
حاکی از ذهن خلاق شماست.

مرسی بابت توضیح
الان متوجه شدم، شما به تفاوت طمع و نیاز اشاره کردین
و من هم موافقم، وجود طمع منفیِ ولی وجود نیاز، طبیعیِ

مثال هام «نیاز» بودن
ولی در مورد چایی، «طمع» باعث شده بود از مسیر اصلی نیاز و برآوردنش منحرف بشم
در حدی که یادم بره منی که مصرانه دنبال قند میگردم، اصلا عادت به خوردن قند ندارم!

پس می‌شه گفت:
وقتی به «نیاز» پاسخِ به موقع داده نمی‌شه، خطر ابتلا به «طمع» هست
باید حواس‌جمع بود که وقتی امکان دسترسی و پاسخ به نیاز هامون رو نداریم،
به جای تمرکز روی نداشته ها، به درک و پذیرش صحیح شرایط بپردازیم

بی نهایت ممنونم

raha1374
ارسال پاسخ

hosein12345 :
درود بر شما
درود بر برادر زادتون با این تخمه های خوشمزه.
{h}



عکس رو قبلا ازشون گرفته بودم،
دیدم مفهوم توی ذهن من رو به خوبی می‌رسونه، استفاده کردم
مخصوصا که خیلی هامون این تجربه رو داشتیم

raha1374
ارسال پاسخ

amir0271 :
زیبا بود

ممنونم از شما

raha1374
ارسال پاسخ

AZIZIAN :
این نوع محرومیت رو می شه به حجاب اجباری مثال زد 43 سال مردم از حجاب اختیاری محروم بودند تا چند سال پیش اگر خانمی مانتوی اون باز می شد و یا ساق پاهاش معلوم بود همه نگاه می کردند
محرومیت و در کنار اون حرص به دست آوردن نتیجه بدی داره

ممنونم از حضورتون
هزاران مثال می‌شه برای محدودیت زد که یا توسط خودمون و یا توسط دیگران ایجاد می‌شن
محدود کردن بدون دادنِ آگاهی یا بدون پرسیدنِ نظرافراد، به نظرم یکی از عذاب آور ترین محدودیت ها باشه

موردی که شما گفتین کلی هست و نیاز به بررسی عمیق تری داره

ولی در مورد نوع پوشش، من به شخصه انتخاب ها و تجربه های زیادی داشتم
نهایتاً به این نتیجه رسیدم که میزانی از محدودیت در پوشش اون هم به شکل آگاهانه (یعنی بدونم چرا؟) موردِ نیاز هست
ولی خب این موضوعیِ که من بهش رسیدم، ممکنه دیگری نرسیده باشه (به دلیل عدم تحقیق، راحت طلبی و یا حتی آگاهانه و با بررسی)

فکر می کنم موضوع اصلی حس بدی هست که آدم ها از تحمیل شدن چیزی بر اون ها می‌گیرن
که خیلی وقت ها با گذر زمان، تجربه و بررسی، اون تحمیل رو مثبت و موهبتی برای خودمون می‌بینیم و یا همچنان منفی باقی می‌مونه

raha1374
ارسال پاسخ

arash66 :
{h}{h}{h}{h}{h}

مرسی آقای پرتقال

arsham00
ارسال پاسخ

raha1374 :
سلام @};-
ممنون از اینکه با دقت مطالعه کردین

منظور من صرف کلمه «محرومیت» و اتفاق «محروم شدن» بود،
فارغ از اینکه خودمون یا دیگری ایجادش کنیم، به واسطه ی نیاز باشه یا بی نیازی
و سعی کردم مثال هایی بیارم که شامل همه این موارد باشه و همینطور قابل درک برای همه

متوجه نکته ای که گفتین شدم، اما کامل نه
ممنون میشم یکم واضح تر نقدتون رو بنویسین تا توی ویرایش بعدی بتونم استفاده کنم

من منظور شما را گرفتم.
تو بیان آن مطلب مورد نظر گفتم این که نوشتی (تنها دلیل را طمعی بوده که
به واسطه محرومیت درونم ایجاد شده ) شاید گفت که طمع از بیشتر خواستن میاد نه از ایجاد نیازو مسـٌله اصلی همان ایجاد نیازی هست که به واسطه ی شرایط یا اشخاص یا موضوعات در ما به
وجود میاد و آن (ایجاد نیاز) در یک پروسه زمانی با توجه به این که مغز وارد عمل میشه به
(احساس نیاز) تبدیل میشه و این احساس نیاز همون عطشی هست که به وسیله مغز ایجاد شده
میشه گفت تمرکز و کلیک کردن مغز و به طور عامیانه ذهن ما روی آن موضوع و آن احساس
نیاز که بعد از انجام ء رسیدن ء یا نوشیدن و غیره ...همان نقش مدیتیشن را برای مغز ما ایجاد
میکنه و فعال شدن اعصاب پارا سمپاتیک و بعد در آخر احساس رضایت و آرامش ذهن
پس تلاش مغز در سختی و ایجاد نیاز و بعد راهکار و بعد از رسیدن به هدف همان آرامش
ذهن همان آسانی بعد از سختی یا مزه همین چایی، بعد از چند روزو غیره ....
من با دوستام رو این موضوع قبلآ بحث کرده بودیم و این که شما مطرح کردید
حاکی از ذهن خلاق شماست.

hosein12345
ارسال پاسخ

درود بر شما
درود بر برادر زادتون با این تخمه های خوشمزه.

amir0271
ارسال پاسخ

زیبا بود

AZIZIAN
ارسال پاسخ

این نوع محرومیت رو می شه به حجاب اجباری مثال زد 43 سال مردم از حجاب اختیاری محروم بودند تا چند سال پیش اگر خانمی مانتوی اون باز می شد و یا ساق پاهاش معلوم بود همه نگاه می کردند
محرومیت و در کنار اون حرص به دست آوردن نتیجه بدی داره

آرش
ارسال پاسخ
raha1374
ارسال پاسخ

arsham00 :
درود
محرومیت همون محدود کردن محروم کردن یا نگه داشتن و منع کردن یعنی این که شخص ثالثی
در این میان وجود دارد.
این مواردی که شما بالا گفتید بیشتر یک نوع نیاز و احتیاج به شمار میان مثلآ خواب بعد از خستگی یا موارد بالا
ولی منظورت خوب رسوندی و گرفیم مرسی {h}

سلام
ممنون از اینکه با دقت مطالعه کردین

منظور من صرف کلمه «محرومیت» و اتفاق «محروم شدن» بود،
فارغ از اینکه خودمون یا دیگری ایجادش کنیم، به واسطه ی نیاز باشه یا بی نیازی
و سعی کردم مثال هایی بیارم که شامل همه این موارد باشه و همینطور قابل درک برای همه

متوجه نکته ای که گفتین شدم، اما کامل نه
ممنون میشم یکم واضح تر نقدتون رو بنویسین تا توی ویرایش بعدی بتونم استفاده کنم

arsham00
ارسال پاسخ

درود
محرومیت همون محدود کردن محروم کردن یا نگه داشتن و منع کردن یعنی این که شخص ثالثی
در این میان وجود دارد.
این مواردی که شما بالا گفتید بیشتر یک نوع نیاز و احتیاج به شمار میان مثلآ خواب بعد از خستگی یا موارد بالا
ولی منظورت خوب رسوندی و گرفیم مرسی