متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ي زمان


سوي تو مي دوند ، هان اي تو هميشه در ميان



 در چمن تو مي چرد آهوي دشت آسمان



 گرد سر تو مي پرد باز سپيد کهکشان



هر چه به گرد خويشتن مي نگرم درين چمن



اينه ي ضمير من جز تو نمي دهد نشان



 اي گل بوستان سرا از پس پرده ها در آ



 بوي تو مي کشد مرا وقت سحر به بوستان



 اي که نهان نشسته اي باغ درون هسته اي



 هسته فروشکسته اي کاين همه باغ شد روان



مست نياز من شدي ، پرده ي ناز پس زدي



از دل خود بر آمدي ، آمدن تو شد جهان



آه که مي زند برون ، از سر و سينه موج خون



 من چه کنم که از درون دست تو مي کشد کمان



پيش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم ؟



 کز نفس تو دم به دم مي شنويم بوي جان



 پيش تو ، جامه در برم نعره زند که بر درم



 آمدمت که بنگرم گريه نمي دهد امان 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


FARDIN
ارسال پاسخ

parni :
ghashange {57}
Tnx{38}

مرسی از خودت

parni
ارسال پاسخ

ghashange
Tnx

FARDIN
ارسال پاسخ

mahtab322 :
{H}زيبا بود

مچکرم

mahtab322
ارسال پاسخ

زيبا بود

FARDIN
ارسال پاسخ

:

هر چیزی که آدمو مست کنه قشنگه
من با این شعر باصدای استاد ناظری مست میشم
مرسی از حضورت