متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


shayan136030
shayan136030
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

اگر يک بار ديگر به دنيا مي آمدم بسيار سبک تر گردش مي کردم.
در بهار با پاي برهنه زودتر به راه مي افتادم و در خزان با همان پاها، ديرتر برمي گشتم، بيشتر مي رقصيدم شنگول تر اسب سواري مي کردم و داوودي هاي بيشتري مي چيدم.

shayan136030
shayan136030
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

اگر يک بار ديگر به دنيا مي آمدم بسيار سبک تر گردش مي کردم.
در بهار با پاي برهنه زودتر به راه مي افتادم و در خزان با همان پاها، ديرتر برمي گشتم، بيشتر مي رقصيدم شنگول تر اسب سواري مي کردم و داوودي هاي بيشتري مي چيدم.

shayan136030
shayan136030
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

انديشه هاي ما ، آري و نه گفتن هاي ما ، و اگر و اما گفتن هاي ما ، همه با همان ضرورتي از درون ما رشد مي کنند که ميوه از دل درخت ، به هم مر بوط و با هم خويشاوندند ، و همه از يک اراده، يک وضع جسماني، يک خاک ، و يک خورشيد نشان دارند .

shayan136030
shayan136030
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

زندگي از سه جزء تشکيل شده است:آنچه بوده ، آنچه هست و آنچه خواهد بود.بيائيد تا از گذشته براي حال استفاده کنيم و در حال چنان زندگي کنيم که زندگي آينده بهتر باشد. شکل دادن به زندگي وظيفه خودمان است . به صورتي که آنرا بسازيم ، اين بازسازي مايه زيبايي و يا مايه شرمساري ما مي شود.

shayan136030
shayan136030
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

شخصي را به جهنم مي بردند . در راه بر مي گشت و به عقب خيره مي شد . ناگهان خدا فرمود : او را به بهشت ببريد . فرشتگان پرسيدند چرا ؟ پروردگار فرمود : او چند بار به عقب نگاه کرد ... او اميد به بخشش داشت

shayan136030
shayan136030
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

در جواني آنگاه که رؤياهايمان با تمام قدرت در ما شعله ورند خيلي شجاعيم ولي هنوز راه مبارزه را نمي

دانيم، وقتي پس از زحمات فراوان مبارزه را مي آموزيم ديگر شجاعت آن را نداريم.

mrb62
mrb62
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

باز از کنار پنجره رد مي شوم ولي

اين کوچه ها ياد تو را در من شکسته اند

با عطر تو کاري ندارد اين غبار سرد

اين بادها سر به راه تو نشسته اند

باز از تو و نگاه تو خاليست آيينه

خانه بدون صداي تو محو مي شود

از آسمان هزار آيه نزول مي کند

اين آسمان نواي هو الرفت مي شود

با خاطرات کپک زده مسموم مي شوم

با شستشوي معده درمان نمي شود

علاج اين قامت خميده ام کسي است

تا او نيايد لب من خندان نمي شود.