متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


یه شب می خواستم برم عروسی یکی از دوستام داشتم جلوی آینه خودم صافو صوف میکردم که مامانم

اومده میگه انقد به خودت نرس یه وقت عروس تورو با دوماد اشتباه میگیره اونوقت من بدبخت میشم

عروسو کجای دلم بذارم هان!!! صدای بچه هاتو چیکار کنم!!! مادر زنتو به چی حواله بدم!! حتما بعدش

می خوای بیای اینجا با ما زندگی کنی؟!! خرجتو از کجا بیارم!! اخه بابات باید چه قدر کار کنه !!!! اصلا تو

غلط میکنی می خوای بری عروسی بیا برو فرشارو بشور!!!!!!!!

به خدا بعده عمری عروسی خواستم برما!!

چکار کنم دیگه............اونقد خوشتیپیم رو هوا میزنن

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Royaye2
ارسال پاسخ

بابا خوشتيپ