متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


در دانشکده ما استادان زیادی تدریس می‌کنند. یکی از این اساتید، آقای خالقی است. او استاد ادبیات فارسی است. گاهی درس‌های نویسندگی هم به ما یاد می‌دهد. به گفته خودش برای اینکه یخ کلاس آب شود از این درس‌ها استفاده می‌کنم. به بهانه این تمرین‌های نویسندگی مناظره ای بین استاد و شاگردها صورت می‌گیرد. یکی از شاگردها، که شاگرد ممتاز دانشگاه محسوب می‌شود، پایه ثابت بحث است. 

استاد روزی گفت: نویسنده‌ها در کلبه چوبی ساکنند. همیشه سیگاری به لب دارند. با بقیه آدم‌ها متفاوت هستند . گویا در این دنیا تشریف ندارند. یکی از شاگردان گفت: استاد عزیز! همه نویسنده‌ها اینجوری نیستند. من نویسندگی را برای مرهم زخم های واقعی خودم انتخاب کردم. دیگر نیازی به سیگار ندارم. نویسنده واقعی کسی است که فقط به نوشتن اعتیاد دارد.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Fereshteh
ارسال پاسخ
arsham00
ارسال پاسخ
korosh_ts
ارسال پاسخ

روز خوش خانم

اگر قلم نبود
نامه‌ها درکار نبودند
بسیاری‌ها دردشان را در خود خفه می‌کردند
اگر قلم نبود نوشتن هم نبود.
سواد کم می‌آورد
نوشتن نوازش روح و قلب و جان است
زیبایی روان است
انسجام زندگی‌ست
میوه‌‌ی انسانیت است
یار و یاور همیشگی نویسنده است.
از نیکی‌های قلم
هرچه بگویی و بنویسی
باز جای گفتن و نوشتن دارد
قلم تو در جان و روح و قلبم ریشه‌ای زده‌ای

mmiillaadd
ارسال پاسخ

سیگار برای مرهم زخم نیست
سیگار یک شخصیته