دیوار کاربران


علی
علی
۱۳۹۶/۰۴/۲۳

هجر تو ز درد و داغ دلگيرم کرد
اندوه غم زمان زمين گيرم کرد
گفتند که جمعه ميرسي از کعبه
اين رفتن جمعه جمعه ها، پيرم کرد

باز هم غروب جمعه و غیبت یار ..

marco27
marco27
۱۳۹۶/۰۴/۲۳

حکایت رفاقــــت من با تــــو

حکایــــت قهوهـ ایست

که امروز ب یـــآد تــــو

تلخ تلخ نوشیدمــــ !

که بــا هر جـــرعه

بسیــار اندیشیدم ک این

طــعم را دوســت دارم یا نـــه

و آنقــــدر گیــــــــــر کردم

بین دوست داشـــتن و نداشتنـــ

که انتظار تمام شدنــش را نداشتم

و تمام که شــد فهمیدم

بـــــــــــــاز هم قهوه میخواهم! ! !

حتی تلـخ تلـــخ...

marco27
marco27
۱۳۹۶/۰۴/۲۳

هواخواه توام جانا ومی دانم که می دانی

که هم نادیده می بینیّ وهم ننوشته می خوانی

ملامت گو چه دریابد میان عاشق ومعشوق

نبیند چشم نابینا خصوص اسرارپنهانی

بیفشان زلف وصوفی رابه پابازیّ ورقص آور

که ازهر رقعه ی دلقش هزاران بت بیفشانی

گشاد کارمشتاقان درآن ابروی دلبند است

خدا را یک نفس بنشین گره بگشا زپیشانی

مَلَک درسجده ی آدم زمین بوس تونیّت کرد

که درحُسن تو لطفی دید بیش ازحدّانسانی

چراغ افروز چشم مانسیم زلف جانان است

مباد این جمع رایارب غم ازباد پریشانی

دریغا عیش شبگیری که درخواب سحر بگذشت

ندانی قدروقت ای دل مگروقتی که درمانی

ملول ازهمرهان بودن طریق کاروانی نیست

بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی

خیال چنبرزلفش فریبت می دهد حافظ

نگر تا حلقه ی اقبال ناممکن نجنبانی

marco27
marco27
۱۳۹۶/۰۴/۲۳

ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان چون «باد»

به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند ؟! مگر می شود از خویش گریخت

«بال» تنها غم ِ غربت به پرستوها داد

انکه مردم نشناسند تورا غربت نیست

غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد

عاشقی چیست ؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟!

نه من از قهر تو غمگین ، نه تو از مهرم شاد

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای

اشک ان روز که آیینه شد از چشم افتاد

marco27
marco27
۱۳۹۶/۰۴/۲۳

روبرويم تو نبودي
كه تو را مي خواستم
چونان همه ي آوازهاي اردي بهشت
و چون نامت در حافظه ام نبود
پنداشتم
مي توان تو را نخستين اردي بهشت ناميد
و از اين رو
سي شكوفه، پهلو دريده و
ميوه ي تابستانه را در سبد خالي دستانم مي گذارد
چشم بر شكوفه هاي اُردي بهشتي ديگر
به اشك غرقه مي شوم

محمد
محمد
۱۳۹۶/۰۴/۱۷

وقتی که هدف روشنی داشته باشیم احساس روشنی به ما دست میدهد.انتونی رابینز

sina_98_T
sina_98_T
۱۳۹۶/۰۴/۱۷

سفری به طول هزارفرسنگ با یک گام آغاز می شود
A distant tour begins with one step

sina_T

sina_98_T
sina_98_T
۱۳۹۶/۰۴/۱۷

بزرگ ترین انسان ها کسانی هستند
که بزرگترین اشتباه هارا دارند
sina_T

LbAmin
LbAmin
۱۳۹۶/۰۴/۱۷

ای دوست قبولم کن وجانم بستان...
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان...
بـا هـــر چـــه دلم قـــرار گیـــرد بــی تـــو...
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…
مولانا

sina_98_T
sina_98_T
۱۳۹۶/۰۴/۱۶

سلام
خوش آمدی عاطفه جان

sina_T