متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست

 

چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟

همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست

 

اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست

 

شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست

 

کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


shadi1357
ارسال پاسخ
30sadaf
ارسال پاسخ
Marj_bnooo
ارسال پاسخ
AZAD
ارسال پاسخ

تشکر

Fereshteh
ارسال پاسخ

honar :
چشم

مرسی

honar
ارسال پاسخ

Fereshteh :
قشنگ بود
بی زحمت اسم شاعرش رو هم بزنید بدونیم از کی هست شعر ها :)

ممنون {38}

چشم

Fereshteh
ارسال پاسخ

قشنگ بود
بی زحمت اسم شاعرش رو هم بزنید بدونیم از کی هست شعر ها

ممنون