متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • خدایا

  • خدایا ! ترسیده ام! از غریبه ها، چون کودکی خرد و زار. آنها که از همه سو احاطه ام کرده اند. حس میکنم  گم شده ام و در میان این همه غریبه، نگاه آشنای تو را می طلبم...  نمیدانم چه مدت است که دستم از دامن تو رها شده .. اما میدانم ماندن و دل بستن به چیزی غیر تو رسیدن به نیستی ست با علم و یقین بسویت آمده ام .. نگاه مهربانت را نشانم بده و قلب غرق در تلاطمم را آرامش بخش  …
  • ماهم که هاله یی به رخ از دود آهش است

  • ماهم که هاله یی به رخ از دود آهش است دایم گرفته چون دل من روی ماهش است   دیگر نگاه ، وصف بهاری نمی کند شرح خزانِ دل به زبان نگاهش است   راه نگاه بست به چشم سیه که دید موی دماغ ها همه جا خار راهش است   دیدم نهان فرشته ی شرم و عفاف او آورده سر به گوش من و عذر خواهش است   روز سیاه دیده به چشم و به قول خود دود اجاق ، سُرمه ی چشم سیاهش است   دیگر نمی زند به سر زلف ، شانه یی و آ…
  • ماهم که هاله یی به رخ از دود آهش است

  • ماهم که هاله یی به رخ از دود آهش است دایم گرفته چون دل من روی ماهش است   دیگر نگاه ، وصف بهاری نمی کند شرح خزانِ دل به زبان نگاهش است   راه نگاه بست به چشم سیه که دید موی دماغ ها همه جا خار راهش است   دیدم نهان فرشته ی شرم و عفاف او آورده سر به گوش من و عذر خواهش است   روز سیاه دیده به چشم و به قول خود دود اجاق ، سُرمه ی چشم سیاهش است   دیگر نمی زند به سر زلف ، شانه یی و آ…
  • اگر خیال تماشاست بر سرت بشتاب

  • شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ستکه آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست   چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟ همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست   اگر خیال تماشاست در سرت، بشتابکه آبشارم و افتادنم تماشایی ست   شباهت من و تو هرچه بود ثابت کردکه فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست   کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ منصدای پر زدن مرغ های دریایی ست …
  • بعد هم سیگار و هی سیگار و هی سیگار… فکرش را بکن!

  • گیسوانت زیر باران، عطــر گندم‌زار… فکــرش را بکن!با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار… فکرش را بکن! در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعـد از سال‌هابوسه و گریه، شکوه لحظه‌ی دیدار… فکرش را بکن!سایه‌ها در هم گــره، نور ملایـــم، استکان مشترکخنده خنده پر شود خالی شود هربار… فکرش را بکن! ابـــر باشم تا کـــه ماه نقـــره‌ای را در تنــم پنهــان کنمدوست دارد…
  • هنگام سپیده دم خروس سحری

  • هنگام سپیده دم خروس سحریدانی که چرا همی کند نوحه گرییعنی که نمودند در آیینه صبحکز عمر شبی گذشت و تو بی خبری   خیام
  • آن به كه در اين زمانه كم گيري دوست

  • آن به كه در اين زمانه كم گيري دوست با اهل زمانه صحبت از دور نكوست آنكس كه به جمگي ترا تكيه بر اوست چون چشم خرد باز كني دشمنت اوست   خیام
  • در گذرگاه زمان

  • درگذرگاه زمان،خیمه شب بازی دهر             باهمه تلخی وشیرینی خودمی گذرد عشقهامی میرند،رنگهارنگ دگرمی گیرند            وفقط خاطره هاست که چه شیرین وچه تلخ، دست ناخورده بجامی مانند.   اخوان ثالث …
  • میختدم

  • میخندم. . . آنقدر بلند که. . . کسي نفهمد. . . در دلم. . . چه ها میگذرد. . . (-_-)
  • میم مالکیت

  • میــمِ مالکیـت که حذف شـود می شوی “عـزیزِ دل” یعنی احتمالا عـزیزِ دلِ همـه ! می شـوی “فلانی جان” یعنی حتما فلانی جانِ همـه ! نه عزیزِدلِ مـــن… فلانـی جانِ مـن… خانـوم یا مــردجانِ مــن… میـــمِ مالکیت را که حذف کننـد از آخرِ قربان صدقه ها می شوی یـک آدمِ بی صـاحب یک آدمِ عمومــیِ بی کَس مثلِ تلفن هایِ زرد رنگِ گوشه و کنارِ خیابان . . !…