وقتی اشکهایم میان قطره های باران گم شدند
تازه فهمیدم غم من چقدر کوچک است و غم آسمان چقدر بزرگ
ﻧـــَــــــــــﺦ ﺩﺍﺩﻥ ﻫَﻤﯿﺸـــــــﻪ ﻫــــــﻢ”ﺑـَــــﺪ “ﻧﯿﺴـــــﺖ
ﺑــــﻪ ﺑَﻌﻀﯿـــــــــﺎ ﺑﺎﯾـــــــﺪ ﻧـَـــــــﺦ ﺩﺍﺩ تا
“ﺩَﻫﻨﺸــُــــــﻮنو” “ﺑــــــــﺪﻭﺯَﻥ”
امام على عليه السلام:
اجْعَلوا ـ عبادَ اللّه ِ ـ اجتهادَكُمْ في هذِه الدُّنيا التَّزَوُّدَ مِن يومِها القَصيرِ ليومِ الآخِرةِ الطّويلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ ، و الآخِرةُ دارُ القَرارِ و الجَزاءِ .
بندگان خدا! بكوشيد تا از چند روزه دنيا براى آخرت كه دوره اش دراز و طولانى است، توشه برگيريد؛ چه، دنيا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا .میزان الحکمه، ج1
وقتی دلم گرفت ، زیر بازان گریه کردم
وقتی اشکهایم میان قطره های باران گم شدند
تازه فهمیدم غم من چقدر کوچک است و غم آسمان چقدر بزرگ
وقتى سكوت مى آيد حتى يك فكر نيز برجاى نمى ماند. كسى كه به درون مى نگرد، ناگهان نگاه كردن خويش را فراموش مى كند. دو نوع سكوت وجود دارد. اول: سكوتى كه شما آن را در خود پرورش مى دهيد، و ديگر سكوتى كه خود مى آيد. سكوت بايد از عمق هستى تان بيرون بجوشد. و از بيرون به درون شما تحميل نشود. بلكه برعكس از درون به بيرون فوران بزند. يعنى از مركز هستى به سوى فضاى بيرونى جارى شود. و اين پديده اى كاملاً متفاوت از سكوتى است كه خود ايجاد مى كنيد.
رمول بخت گشایی دختران جویای شوهر کشف شد !
دخترای گل روزی ۳وعده صبح ؛ ظهر ؛ شب ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻢ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ :
ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻮﻫﺮﻩ ، ﺷﻮﻫﺮ
ﻗﻨﺪ ﻋﺴﻠﻪ ، ﺷﻮﻫﺮ
ﺩُﺭ ﻭ ﮔﻮﻫﺮ ، ﺷﻮﻫﺮ
ﯾﺎﺭ ﻭ ﯾﺎﻭﺭﻩ ، ﺷﻮﻫﺮ
ﺑﺎﻟﺸﺖ ﭘﺮﻩ ، ﺷﻮﻫﺮ
شب زیر سر ، شوهر
نازت میخره ، شوهر
تاج و سروره ، ﺷﻮﻫﺮ
ﺍﺯ ﮔﻞ ﺑﻬﺘﺮﻩ ، ﺷﻮﻫﺮ
یار و یاوره ، شوهر
واااااااااااااااااااااااااای وااااااااااااااااااااااای
نگو دهنم آب افتاد ؛ دلم به تاپ تاپ افتاد
باور کنید تاثیر داره ؛ مباداااااا این پست رو شوخی بگیرید !
بعد از خوندن برای ۱۰تا دختر دم بخت ارسال کنید تا اونا هم ازدواج کنن …
یه دختری سهل انگاری کرد و این حرف رو به تمسخر گرفت
و تا ۳۰سال بعد بدون شوهر موند
و در نهایت تن به ازدواج با یه مرد کچله کوتوله چاق
که دست بزن هم داره و معتاده و از دوتا ازدواج قبلیش ۴ تا بچه داره داد
9 نظر . خوشم آمد . حذف باز نشر . لینک . گزارش تخلف. 10 3 9 . 1393/01/30 -
سلامتی اون دختری ک موقع عقد به جای اینکه بگه با اجازه بزرگترها گفت با اجازه ی عشقم ک نذاشتن بهش برسم..........
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد چشمتون روز بد نبینه دوماد چنان کوبید تو صورتش ک صدا اب هویج داد عقدشم نکرد.مادر شوهر خواهر شوهرشم گیساشو کندن چون جلو فامیلا آبروشون رفته بود.....و اما بابای عروس!!! با کمربند افتاد به جونش تا جایی ک جا داشت زد سیاهو کبودش کرد.! الانم طفلک ترشیده هیچکسم نمیاد بگیرش.باباشم نمیذاره از خونه بره بیرون.عشقشم الان دوتا بچه داره زنشم خعلی دوس داره..!!!!
نتیجه ی اخلاقی:
در زمان عقد از پدر و مادر خویش اجازه بگیرید...! باتشکر!