دفتـــــــــر شعر هـــــــــايـــم را سفيــــــد مے گــــــذارم
ايــــــن لحظـــــــــــــہ هـــــــــا نـــــــــوشتن نـــــــــدارد
درد دارد
- جنسیت : زن
- سن : 35
- کشور : ایران
- استان : انتخاب كنيد
- شهر : انتخاب كنيد
- فرم بدن : هیکل زیبا
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : انتخاب كنيد
- درآمد : معرکه
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
- درباره من :
بهترین لحظات زندگی را در عشق ورزیدن گذراندم .........
اصلا پشیمان نیستم چون........
دوست داشتن یعنی نفس کشیدن یعنی زنده بودن یعنی جریان داشتن و راکد نبودن.........
ولیاقت زندگی داشتن......
واما خیانت یعنی:حیف از خلقت - علایق من : همه موجودات زنده
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
- حالت من : موفق
- فریاد من : عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت...من اگر خوبمو گر بد تو برو خود را باش ....هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : فروردین
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
میگویند "تنهایی" پوست ِ آدم را کلفت میکند...
میگویند "عشق" دل ِ آدم را نازک میکند...
میگویند "درد" آدم را پیر میکند...
آدم ها خیلی چیزها میگویند،
و من امروز، کرگدن ِ دلنازکی هستم که پیر شده است.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
همان يك لحظه اول ،
كه اول ضلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان ،
جهانرا با همه زيبايي و زشتي ،
برروي يكدگر ، ويرانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
كه در همسايه صدها گرسنه ، چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم ،
نخستين نعره مستانه را خاموش آندم ،
بر لب پيمانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ،
كه ميديدم يكي عريان و لرزان و ديگري پوشيده از صد جامه رنگين زمين و آسمانرا
واژگون مستانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
نه طاعت ميپذيرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده ،
پاره پاره در كف زاهد نمايان ،
سبحه صد دانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان ،
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو ،
آواره و ديوانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اكر من جاي او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان ،
سراپاي وجود بي وفا معشوق را ،
پروانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
بعرش كبريايي ، با همه صبر خدايي ،
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد ،
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
كه ميديدم مشوش عارف و عامي ، ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش ،
بجز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري ،
در اين دنياي پر افسانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم .
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد ،
وگرنه من بجاي او چو بودم ،
يكنفس كي عادلانه سازشي ،
با جاهل و فرزانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد !
.
.
خوشحل میشم سر بزنید!!!