متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - hasti77

  • جنسیت : زن
  • سن : 27
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : سبز
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : تنهاخدارودوست دارم....باتمام وجودم...دوسش دارم...
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : www.donyayemanbash.loxblog.com
  • غذای مورد علاقه : ماکارانی/قرمه سبزی
  • ورزش مورد علاقه : والیبال
  • تیم مورد علاقه : استقلال
  • خواننده مورد علاقه : همه به جزخارجی
  • فیلم مورد علاقه : کره ای
  • بازیگر مورد علاقه : تینااخوندتبار
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : عاشق
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : اردیبهشت
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

زندگی باید کرد: گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در پس یک باران گاه باید خندید با غمی بی پایان!!!

10 سال پيش

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰ ☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰

روحتـــ دو قسمتــ شد ، میـــان مـــا تـــرکـــ خـوردی

خوردی به لبــ هایـــــم ، مرا نـــان و نمـــکــ خــوردی

بـــوسیـدمتـــ ، بـــوسیـدمتـــــ ، بـــوسیدمتــــ از دور

هر شبــ کتـکــ خوردی ، کتـکــ خوردی ، کتـکــ خوردی

☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰ ☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰☰

__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶______________________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_______________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤
21

10 سال پيش

خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره
خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره
خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره
کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست
پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست
مادر بزرگه الان ، مازراتی سواره
رنگ موهاشم هر روز ، جور واجورو باحاله
مادر بزرگه الان ، شلوار جین می پوشه
کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه
مادر بزرگه هرشب ، Gem Tv رو میبینه
خرم سلطان و سنبل ، لامیارو میبینه
خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله
خونه ی مادر بزرگه ، حرفای خاصی داره !

10 سال پيش

کاش میشد گذشته ها رو پس بگیرم ... زنده باشم از وطن نفس بگیرم
خانه ی بی سقف ما را آسمانی بود و نیست بین ما و زندگانی ریسمانی بود و نیست.
دوستی ها محکم و بیداد ها پیوسته بود پای دیوار جدایی نردبانی بود و نیست
کاش میشد گذشته ها رو پس بگیرم زنده باشم از وطن نفس بگیرم....
کاش میشد گذشته ها رو پس بگیرم زنده باشم از وطن نفس بگیرم
یک پیاله صبح روشن یک سبد ابر بهاری بر سر هر سفره ای رنگین کمانی بود و نیست
سال بارن های تند و فصل تندرهای سرد خانه ی دیروز ما را ناودانی بودی و نیست
خاندانی خانمانی دودمانی بود و نیست
خاندانی خانمانی دودمانی بود و نیست
کاش میشد گذشته ها رو پس بگیرم زنده باشم از وطن نفس بگیرم

10 سال پيش

با تو، زانوان لرزانم به آرامش، رضا مى‏دهند و چشمان شناور در غروبم، بهجتى سبز را تجربه مى‏کنند.

من با تو، آینه‏اى مى‏شوم تن شسته از غبارها و زنگارها؛ آن‏گونه که آفتاب، سلول‏هاى جانم را شعر مى‏شود.
تو را در زمستان‏هاى سرما و سکوت، صدا کرده‏ام؛ با دستانى از حاجت و در بهارى از اجابت، غوطه خورده‏ام.
از مدینه تا توس، مرورت مى‏کنم و ثانیه‏هاى سترگ ولایتت را مى‏ستایم.
تو، هشتمین ستاره‏اى در آسمان فیروزه و لبخند. رودها همچنان بزرگى‏ات را در غرفه‏هاى آب، روانند. مى‏آیى و دروازه‏هاى آفتاب گشوده مى‏شوند.
زمزمه نامت وسیعمان مى‏کند
مى‏آیى و شهر را بشارت پرنده و آبشار، به دست افشانى مى‏خواند.
زمین، ریشه علوى‏ات را بر خویش مى‏بالد. آسمان، شاخه‏هاى هاشمى‏ات را به تحسین، ستاره مى‏پاشد اى آن‏که ابهت بى‏بدیلت، تار و پودمان را به سکوت مى‏خواند؛ اى آن‏که زمزمه نامت، وسیعمان مى‏کند، باران کرامتت را بر ما بگستران تا از تشویش این همه، در دور دست آرامش ساکن شویم. ما را بخوان به بلنداى افق دریایى‏ات و از انزواى این همه تاریکى، رهایمان کن.

10 سال پيش

یه چیزی هست به اسم بغل.... لامصب دوای هر دردیه