به بعضی از مردا باید گفت
اقایونی که به عکس روی شناسنامه ی زناتون میخندین
.
.
.
.
.
برین عکس روی کارت پایان خدمت خودتونو ببینید بعد به عکس شناسنامه خانوماتون بخندید!
- جنسیت : زن
- سن : 29
- کشور : ایران
- استان : انتخاب كنيد
- شهر : انتخاب كنيد
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- رنگ چشم : فندقی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کاردانی
- نوع رشته : علوم ریاضی
- درآمد : عالی
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : pizza
- ورزش مورد علاقه : volleyball
- تیم مورد علاقه : chelsi
- خواننده مورد علاقه : shakira
- فیلم مورد علاقه : highschool musical
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : hamkhone
- حالت من : خونسرد
- فریاد من : به بعضیا باس گفت: این هفته به کی قول دادی واسه همیشه با هم باشین؟؟ هههههههه -_-
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : شهریور
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 35067_headma2h48myu3c6rh47usgffgp8bdjsu1v62n.jpg
- آهنگ پروفایل : <object type="application/x-shockwave-flash" data="dewplayer-bubble.swf" width="250" height="65" id="dewplayer" name="dewplayer"> <param name="wmode" value="transparent" /><param name="movie" value="dewplayer-bubble.swf" /> <param name="flashvars" va
به بعضیا باید گفت: ﺷــُـﻤﺎﯾﯽ ﮐـﻪ ﺗﺎ ﺩﻮﺭﺕ ﺷــُـﻠﻮﻍ ﻣﯿــﺸﻪ "ﺟــَـﻮ" ﻣﯿــﮕﯿﺮﺗـِـﺖﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑــــــــﺎﺷﻪ ﺗــَـﻨﻬﺎ ﮐـــــﻪ ﺷــُـــﺪﯼ "ﺑـُـﻐﺾ" ﻧــﮕﯿــﺮَﺗﺖ.......! ههههههههههه
اگر دریای دل آبی است ........تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست ....تویی معنای دنیایش
تو یعنی دسته ای گل را.....از آنسوی افق چیدن
تو یعنی پاکی باران.....تو یعنی لذت دیدن
تو یعنی یک شقایق را....به یک پرواز بخشیدن
تو یعنی از سحر تا شب.......به زیبایی درخشیدن
تو یعنی یک کبوتر را ...ز تنهایی رها کردن
خدای آسمانها را ...به آرامی صدا کردن
پسر : ضعیفه ! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم !
دختر : توباز گفتی ضعیفه ؟
پسر : خب ، منزل بگم چطوره ؟
دختر : وااااای . . . از دست تو !
پسر : باشه ؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه ؟
دختر : اه . . . اصلاباهات قهرم !
پسر : باشه بابا ، توعزیز منی ، خوب شد ؟ آشتی ؟
دختر : آشتی ، راستی گفتی دلت چی شده بود ؟
پسر : دلم ! آها یه کم می پیچه ! ازدیشب تاحالا !
دختر : واقعا که !
پسر : خب چیه ؟ نمیگم مریضم اصلا ، خوبه ؟
دختر : لوووس !
پسر: ای بابا ، ضعیفه ! این دفعه اگه قهر کنی دیگه نازکش نداری ها !
دختر : بازم گفت این کلمه رو . . . !
پسر : خب تقصرخودته ! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم ، هی نقطه ضعف میدی دست من !
دختر : من ازدست توچی کارکنم ؟!
پسر: شکرخدا ! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم ، لیلی قرن بیست و یکم من !
دختر : چه دل قشنگی داری تو ! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه !
پسر : صفای وجودت خانوم !
دختر : می دونی ! دلم ، برای پیاده روی هامون ، برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها ، برای بوی کاغذ نو برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه . . .
آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره !
پسر : می دونم ، می دونم ،دل منم تنگه ، برای دیدن آسمون چشمای تو . . .
برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم . . .
برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم . . . !
دختر : یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “ خاتون ”
پسر : آره ، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی !
دختر : ولی من که بور بودم !
پسر : باشه ! فرقی نمی کنه !
دختر : آخ چه روزهایی بودن ، چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده . . .
وقتی توی دستام گره می خوردن ، مجنون من . . .
پسر : . . .
دختر : چت شد چرا چیزی نمیگی ؟
پسر: …
دختر : نگاه کن ببینم ! منو نگاه کن . . .
پسر: . . .
دختر : الهی من بمیرم ، چشات چرا نمناکه ، فدای تو بشم . . .
پسر : خدا ، نه . . . ( گریه )
دختر : چرا گریه میکنی ؟
پسر : چرا نکنم ، ها ؟
دختر : گریه نکن ، من دوست ندارم مرد گریه کنه ، جلو این همه آدم ، بخند دیگه ، بخند ، زودباش . . .
پسر : وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم ؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم . . .
دختر : بخند، و گرنه منم گریه میکنما !
پسر : باشه ، باشه ، تسلیم، گریه نمی کنم ، ولی نمی تونم بخندم
دختر : آفرین ! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی ؟
پسر : توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد ، ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم . . .
دختر : چی ؟ زودباش بگو ، آب از لب و لوچه ام آویزون شد . . .
پسر : . . .
دختر : دوباره ساکت شدی ؟
پسر : برات کادو ( هق هق گریه ) ، برات یه دسته گل گلایل ! یه شیشه گلاب و یه بغض طولانی آوردم . . . !
تک عروس گورستان !
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره . . .
اینجا کناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم . . .
نه ، اشک و فاتحه
نه ، اشک و فاتحه و دلتنگی
امان ، خاتون من ! توخیلی وقته که . . .
دیگر نگران قرصهای نخورده ام ، لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش . . . !
نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش !
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم . . .
اما ، تو آرام بخواب . . .
قدیما رقابت عشقی نهایت بین 3نفر بود که یکی پیروز میشد !!!
الان...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
باید با کل افراد عضو فیسبوک و یاهو و توئیتر و گوگل پلاس و همکلاسی های دانشگاه و درو همسایه و ولگردای خیابون رقابت کنی