متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - Ali_21

Ali_21
مهم نیست حکم چی باشه تو واسم همیشه لازمی رفیق
2487
  • جنسیت : مرد
  • سن : 34
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : خوب
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : آزاد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : مهربون
  • فریاد من : مهم نیست حکم چی باشه تو واسم همیشه لازمی رفیق
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : اردیبهشت
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 4253_headqfpkb1hkyovjnkfadkkf93jrkym8qop5t7e.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

دختر:سلام(خداکنه بشناستم)
پسر:سلام بفرمایید؟(خدایاینی واقعاخودشه؟)
دختر:نشناختی؟(بااسترس)
پسر:چراشناختم,,,کارم داشتی؟(باخوشحالی)
دختر:شنیدم یکی دیگه پیشته,,خوش میگذره باهاش,,,شوخ هست؟خوش اخلاق هست؟(خداکنه بگه هیشکی نیس باهام)
پسر:اره خوبه,,,خوش میگذره(هیچکس برای من مثه تونمیشه,,,کاش بودی)
دختر:اهاا,,منم اوضام خوبه عالیه عالیم(بدون توهمه چی داغونه)
پسر:....(چرااین رابطه بهم خورد؟)
دختر:چراچیزی نمیگی؟باشه خوش بگذره,خدافظ(خداکنه بگه برگرد)
پسر:حله,,,خدافظ(توروخدانروبمون)

لعنت به این غرووووووووووووور...

9 سال پيش

نوکر

نوجوانی آمد اندر منزلی از بهر کار
گفت خانم چیست نامت؟ گفت اسمم اکبر است

گفت در اینجا اگر خواهی شوی مشغول کار
از زبان باید تو باشی لال و گوشانت کر است

گفت روی چشم، هر امری که تا صادر شود
من اطاعت می کنم از هر که این جا سرور است

گفت خانم هر چه اینجا بشنوی از نیک و بد
گوش هایت یک بود دیوار و آن دیگر در است

هر غذایی را که خوردی خام و پخته تند و شور
حق نداری تا بگویی کاین بد و کان بدتر است

گر زدم یک لنگه کفشی بر سرت از روی خشم
نوش جان کن، باش ساکت کاین روال نوکر است

نوجوان با خنده از منزل برون گردید و گفت
این که می خواهی تو نوکر نیست، نامش شوهر است!
پیشاپیش روز مرد مبار ک

9 سال پيش

تقدیم به تمام خانم ها

سه چيز- يك زن را مانند ملكه ميسازد



١-وقتي كه لباس سفيد عروسي ميپوشه براي عشقش

٢-وقتي كه براي اولين بار مادر ميشه.

٣-وقتي كه از لحاظ مالي وابسته نباشه

سه چيز-زن را به گريه مياندازد:

١-حرفي كه احساسش روجريحه دار كنه

٢-از دست دادن كسي كه دوستش داره

٣-مرور كردن خاطره هايي كه برايش خوشحال كننده بوده ولي حالا از دستش داده

سه چيز-كه زن به آن احتياج دارد:

١-آغوشي كه گرم و با محبت باشه

٢-تاييد شدن كه انگيزه هاش را بالا ببره

٣-زمان براي رسيدگي به ظاهر خود

سه چيز -زن را ميكشد:

١- همسرش از زن ديگر تعريف و تمجيد كنه

٢-مبهم بودن آيند ه اش

٣-رفتن پدر و مادر وفرزندش

سه چيز-زن به آن افتخار ميكند:

١-زيباييش

٢-اصل و نسبش

٣-نجابتش

سه چيز-زن را وادار ميكند كه از زندگي شخصي برود بدون برگشت:

١-خيانت كردن

٢-عيب جويي كردن

٣-عدم وجود امنيت

سه چيز راز يك زن را فاش ميكند:
١-نگاهش....٢-نگاهش ....٣-نگاهش

یک زن،گرانبهاترین اعجاز خداست.....
برای داشتنش باید وضوی باران گرفت؛
و بر محراب رویش سجاده ای از گلبرگ یاس گسترد.....

9 سال پيش

ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ، ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺣﻴﺎﻁ
ﻳﮏ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﺷﺪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ
ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﺾ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺷﻴﻦ
ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯﺭﻭﯼ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺮﺥ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﻮﯼ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺁﺏ ﻣﻬﺮﻩ
ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ .
ﻣﺮﺩ ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ.
ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﺭﻫﺎ
ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﻳﺪ ﻣﻬﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺑﺮﻭﺩ .
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻦ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ
ﻧﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ ﺍﻳﻦ
ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺯ ٣ ﭼﺮﺥ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺷﻴﻦ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻳﮏ ﻣﻬﺮﻩ
ﺑﺎﺯﮐﻦ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ ٣ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺳﯽ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺩﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ
ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ.
ﭘﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﯽ ﺍﻭ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻻﺳﺘﻴﮏ
ﺯﺍﭘﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ
ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: « ﺧﻴﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻟﺐ ﻭ
ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ.
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮﯼ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺖ؟
ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻳﻨﺠﺎﻡ ﭼﻮﻥ
ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ. ﻭﻟﯽ ﺍﺣﻤﻖ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺘﻢ
........
فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست،
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است!

9 سال پيش

ﺍﺯ ﺣﮑﯿﻤﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﻣﻌﻨﯽ ﺯﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺑﺎ ﺗﺒّﺴﻢ ﮔﻔﺖ ﺁﻥ ﻟﻮﺣﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻔّﺎﻑ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﺑﺎﻃﻨﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ .
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﯽ ﺩﺭﺧﺸﺶ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ .
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺳﺨﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺍﮔﺮ ﺍﺣﯿﺎﻧﺎً ﺟﻤﻌﺶ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯽ ﺑﯿﻦ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﻭﻫﺮ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺷﮑﺴﺘﮕﯽ ﺑﮑﺸﯽ ﺩﺳﺘﺖ ﺯﺧﻤﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ .
ﺯﻥ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺸﮑﻦ ....!