می ترسم از این همه دیوار
که میان راهم
تا تو
شکستم
افسوس
دست های زخمی ام را مرهمی نیست....!
- جنسیت : زن
- سن : 33
- کشور : ایران
- استان : اصفهان
- شهر : اصفهان
- فرم بدن : هیکل زیبا
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
- نوع رشته : علوم ریاضی
- درآمد : خوب
- شغل : دانشجوكارشناسي ارشدتربیت بدنی
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : چپ و اصلاح طلب
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : ندارم
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : قورمه سبزي
- ورزش مورد علاقه : واليبال،شنا،بدمينتون
- تیم مورد علاقه : بارسا
- خواننده مورد علاقه : داييييييييييييييييييييييييييم
- فیلم مورد علاقه : احضار
- بازیگر مورد علاقه : برادپيت
- کتاب مورد علاقه : جنايات مكافات
- حالت من : بد جنس
- فریاد من : وخدايي كه دراين نزديكيس
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : آبان
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 88115_headsnov793g94s5oy3h8hhb68zkgzok4hpnx5.gif
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری است
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه یی ست
وقلب برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه یی ست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم
احمد شاملو
8 سال پيش lsaeedl
شگفتا!وقتی که بود نمی دیدم وقتی می خواند نمی شنیدم....وقتی دیدم که نبود....وقتی شنیدم که نخواند....!چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال،در برابرت،می جوشد و می خواند و می نالد،تشنه آتش باشی و نه آب و چشمه که خشکید،چشمه که از حرارت آتشی که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش،کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید، تو تشنه ی آب گردی و نه آتش،و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودنت می گداخت!!!
انسانها مانند آب هستند
بعضی ها به سرعت و با جوش و خروش از کنارمان عبور میکنند
بعضی ها، لحظاتی ما را در خودشان غرق میکنند
بعضی ها برای نوشیدن پاک و تمیز نیستند و صرفاً تشنگی را به یادمان میاورند
بعضی ها ما را از مسیر اصلی مان منحرف میکنند
بعضی ها گرم هستند و می سوزانند
بعضی ها سرد هستند و آزار میدهند
بعضی ها می آیند و همه چیز را با خود می برند
بعضی ها تشنگی ما را فرو مینشانند
و بعضی ها، کنارمان می مانند تا فرصت و امنیتی برای زندگی بسازند
(آنتونی لیسیونه)
زندگی یک گل سرخ است
پر از عطر،
پر از خار
پر از برگ لطیف،
یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر
خار و
گل و
برگ،
همه همسایه دیوار به دیوار همند
به خیلی ها میگیم “ دوست ”…
به هرکسی که بتوونیم باهاش بیشتر از یه سلام و یه حال و احوالپرسی ساده حرف بزنیم .
خیلی از این “دوست”ها ، دوست نیستن.
همکارن ، همکلاسین ، فامیل دورن ، همسایه ن ، یه آشنان
”دوست” اونیه که باهاش رازهای مشترک داری.
اونیه که وقتی دلت گرفت اول از همه شمارهء اونو میگیری.
اونیه که برای قدم زدن انتخابش میکنی .
اونیه که جلوش لازم نیست به چیزی تظاهر کنی .
که اگه دلت گرفت بهش میگی “ دلم گریه میخواد ! ”
اونیه که دستت رو میگیره و میگه “ میفهمم ” .
که نمیخواد براش توضیح واضح بدی .
اونیه که سر زده خراب میشی سرش.
نمیگی شاید آمادگی نداشته باشه.
چون مهم نیست.
نه برای اون نه برای تو .
حتی اگر خونه ش خیلی کثیف باشه.
یا سرش خیلی شلوغ باشه.
چون همیشه برای تو وقت داره.
دوست اونیه که همیشه برات گزینهء اوله.
اونیه که بهت سرکوفت نمیزنه.
تحقیرت نمیکنه. بهت نمیخنده…
بقیه یا همکارن، یا همکلاسین، یا فامیل دورن، یا همسایه، یا یه آشنان
همهء اینا رو گفتم که بگم آدما عوض میشن
اما معیار دوستی عوض نمیشه.
برای همین یکی که تا دیروز برات “دوست” بود میشه یه خاطره یا یه همکلاسی قدیمی…
بعد اونی که سالها همکلاسی قدیمیت بود برات میشه “دوست "
shabgarde.tanha