دیوار کاربران


rezak
rezak
۱۳۹۵/۰۵/۱۶

زندگی دفتری از خاطره هاست؛
یك نفر در دل شب، یك نفر در دل خاك،
یك نفر همدم خوشبختی هاست
یك نفر همسفر سختی هاست،
چشم تا باز كنیم
عمرمان می گذرد، ما همه رهگذریم؛
آنچه باقیست فقط خوبیهاست ...

rezak
rezak
۱۳۹۵/۰۵/۱۶

آرزوهایمان را برآورده می کنی ؛
قهرها را آشتی میدهی
و سختها را آسان
تلخ ها را شیرین میكنی
و دردها را درمان

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۳۰

نه !

کاری به کار عشق ندارم !

من هیچ چیز و هیچ کسی را

دیگر در این زمانه دوست ندارم

انگار

این روزگار چشم ندارد من و تو را

یک روز ، خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا هر چیز و هر کسی را که دوست تر بداری

حتی اگر که یک نخ سیگار

یا زهر مار باشد

از تو دریغ می کند ...

پس

با همه وجودم ، خود را زدم به مردن

تا روزگار ، دیگر کاری به من نداشته باشد

این شعر تازه را هم ناگفته می گذارم ...

تا روزگار بو نبرد ...

گفتم که

کاری به کار عشق ندارم.}

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۳۰

آیینه خواست مثل تو زیبا شود نشد

مانند چشمهای تو دریا شود نشد

گشتیم کوچه کوچه در این شهر در به در

شاید کسی شبیه تو پیدا شود نشد

بعد از تو هر زنی که جنون مرا شنبد

آمد در این قبیله که لیلا شود نشد

دیشب که چشمهای تو را فال میزدم

میگفت خواجه آن تو فردا شود نشد

گفتم که شاید این من تنها در این غزل

امشب به یک اشاره ی تو ما شود نشد

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۳۰

زندگی چیست خیالی خوابی

دفتری درج در او هر بابی

گاه سرگرم خیالی بودن

گاه در بند جمالی بودن

دل سپردن به پری رخساری

شدن افسونی افسونکاری

لذت عشق چشیدن چندی

محنت هجر کشیدن چندی

با غم و درد هم اغوش شدن

شعله ور گشتن و خاموش شدن

قصه سوختن و ساختنی

غصه بیهوده جان باختنی

اشک و اه از اثر لبخندی

رشته بگسیختنی پیوندی

انچه زین زندگی القصه بجاست

انچه مطلوب همه لطف خداست

انچه باقیست به عالم عشق است

انچه فانی نشود هم عشق است

خلقت از عشق اگر مایه نداشت

کون و مکان اینهمه پیرایه نداشت

تا که این گنبد نه طاق زدند

عشق را سکه در افاق زدند

این زمین وانچه در اوست به پا

هر نهان از نظر و هر پیدا

روز و شام و سحر و ظلمت و نور

ماتم و تعزیه و شادی و سور

زبر و زیر و فرا روی و قفا

قهر و بیزاری و کین مهر و وفا

مسجد و صومعه و دیر و کنشت

دوزخ و اتش و تسنیم و بهشت

راهب و زاهد و ترسا و مجوس

شوق داماد و تمنای عروس

کشش و کوشش و ناکامی و کام

طلب و خواهش و بدنامی و نام

همه از عشق پدیدار شده است

عشق سوداگر بازار شده است.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۲۹

ﺟﯿﺮ ﺟﯿﺮﮐﻬﺎ؛
ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ،
ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺷﮏ
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺠﺰ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﮐﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﻭ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ و تکرار ﮐﺮﺩ!!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۲۹

وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست ،
چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند ،
تنهایی تو کامل می شود. “

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۲۹

ذهـــنــم آشــفـــتــه . . .

خــواب هــایــم پــریــشــان . . .

خــنــده هــایــم فــتــوشــاپــی . . .

درد و دل هــایــم بــا دیـــوار. . . !

مـیـزانِ هــمـدردی هــا هــم بــا لــایــک و کـامـنــت . . . !!!

و تـکــرار پـشـتِ تـکــرار...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۲۹

زن جنس عجیـــــبی‌ست...

چشـــم‌هایش را که می‌بنـــــدی

دید دلــــش بیـــــشتر می‌شود...

دلش را که می‌شــــکنی

بـــــاران لطــــافت

از چشـــــم هایش سرازیــــــر...

انگـــــار

درست شده تا روی عشــــق را

کــــــم کند..

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۲۹

شعــــــــرهایم را میخوانیـــــ و میگویی روانــــ پریشـــ شـــــــــــــده امـــ...

پیچـــــــیده است...قبولــــــــ ....

اما من فقــــــــــــط چشم های تــــورا مینویسم..تو ساده تر نگاه کن