متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


 

 

جناب آقای صالح

سلام

من حسین کرمانپور هستم، فرزند مرحوم حاج سیف‌الله، دم بازارچه توانا. امروز ۴۵ ساله شده و در کسوت یک طبیب، همچنان سعی می‌کنم اگر خدای مهربان عنایت کند خدمتگزار بنده‌های بیمارش باشم.

روزهای آخری که جنگ داشت خاتمه می‌یافت، هنگام بازگشت در جاده خرمشهر – اهواز به دوست گلی گفتم: طولی نمی‌کشد که این جاده پر از ماشین‌های آخرین مدلی می شود که سراسیمه عازم آستان ملکوتی امام حسین (ع) خواهند شد. به من گفت چه خوب! خوشا آن روز! گفتم فقط باید تحمل یک چیز را داشته باشی! پرسید تحمل چه را؟ گفتم که تو با این همه مایه که برای آزادی این مملکت گذاشتی نتوانی به پابوس امام حسین بیایی و آنها که امروز به من تو فحش می دهند که چرا جنگ می روید، سالی ۵ بار بر سرزنان و سیه پوش، به اتفاق زن و فرزند، اجاره نشین آستان امام شهید شوند! لبخندی تلخ زد. به گمانم هر دو فهمیدیم چه خواهد شد.

حاجی دیروز من! صالح عزیز! امروز نزدیک به سه دهه از جنگ می گذرد و جالب است که من و آن دوست، هنوز کربلا را ندیده، بین الحرمین را درک نکرده ایم!

جناب صالح عزیز! حسین امروز با حسین همسنگر شما، اگر بتوان واژه همسنگری را به آن اطلاق کرد، چند تفاوت عمده کرده است: یکم، بنا به شرایط عقلی و منطقی، هر حرف و هر کرده ای را صرفاً در ترازوی عقل می سنجد. دوم، نیک می داند که اگر ملاک صرفاً تدین باشد، ظاهر سازی و ریا به مراتب راحت تر از وقتی است که ملاک علم، درایت، تجربه و دانش باشد. سوم، با آنکه شما به هر دلیلی که لابد برای خودتان حجیت شرعی دارد، مرا فاقد التزام عملی به اسلام و نظام دانسته اید اما آنقدر دگم نیستم که اگر جماعتی برپا شود به حضرتعالی چون گذشته اقتدا نکنم، بگذار بگویند هنوز در اخلاق دوران جنگ وامانده است. این خود حکایت از ژرفنای عمیق اندیشه من و شماست که اندیشه شما در دور کردن من و دوستانم از اسلام متجلی می شود و اندیشه ما به رفق، تواضع و ساختن این خاک کهن با همدیگر! شما و تفکر شما ما را فقط برای روی مین و شهادت و خون می خواهد که آنجا فقط یک قطعه عکس و یک کپی شناسنامه کافی است و نه چند ده فرم و اعتراف و امضا و اثرانگشت! و تفکر من و ما، برای هر ایرانی در ساخت کشورش یک هویت ایرانی می خواهد، یک توانمندی علمی و یک تعهد کاری!

حاجی! حسین رزمنده و بسیجی امروز پزشک شده با ١۶ سال سابقه خدمت بدون یک خطای مالی یا اخلاقی! گلی به جمالت که او را که امروز باید توانش را برای ساخت مملکت، ایثارگرانه بگذارد، رد صلاحیت کردی تا به ریشمان بخندند که این که اهل جهاد بوده به اینجا رسیده وای بر بقیه!

حاجی شاید امروز شما هم آیت الله شده باشی! یعنی نشانه ای از خود خدا! ما که هیچ کوفتی نشدیم اما تو مواظب باش و هشدار که کسی به ما آیت الله نگفت و امروز التزام عملی به اسلام نداریم شما که آیت اللهی! اگر فردا دینت به دست بچه ها سنجیده شود، آنوقت آنروز خیلی بدخواهد بود. یا روزی شاید فرزندت چنین شود!

حاجی راستی اینها را می نویسم به این امید که مرا یادت نرفته باشد، چون اگر یادت رفته باشد، تندی قضاوت می‌کنی که لابد خیلی دلم برای صندلی‌های سبز مجلس لک زده است!

آقای صالح عزیز! هر جور قضاوت کنی بکن اما نه من که هیچیک از رفقای من، زنبیلی در دست نداشتیم که در این صف جلوتر بیافتیم، ارزانی هرکس که دوست تر دارد!

حاجی! اینها را برای صالح دوران جنگ نوشتم. اگر با صالح پسا تحریم خواندی حلالت نمی کنم. درک کن برادر من! درک کن! رد دسته جمعی آدم ها با یک بخشنامه بالادستی کم از زنده به گور کردن دسته جمعی نیست!

و دست آخر! وقتی معاون شهید باکری در غربال شما نمی ماند، من که سهلم. در همان حرکت اول غربالت محو می شوم!

حاجی جان! تقبل الله انشا الله.

والسلام

 

خدا یا پناه میبرم بتو از شر عاشقان به قدرت

 

کذایی و کذابان زمان برای عمر چند روزه

 

 

به اسلام عزیزت چها که نمیکنند

 

وسیعلمو الذین ظلمو ای منقلبون ینقلبون

 

ای انانی که ظلم میکنیدبدانید:

 

این ظلم شما پاینده نخواهد بود و بخود شما

 

بر میگردد

 

انشاالله

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !