متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • پسری که ...

  • پسری ارزوی برداشتن ابروی خو را داشت.به نزد حکیم رفت و پرسید:ای حکیم ایا اگر ابرو های خویش را بردارم و زلف خویش را مانند قناری کنم دخترا عاشقم می شوند؟ حکیم پاسخ داد:برو بتمممرگ جاستین تورا چه به این کار ها!!!
  • ترشی شدن یک دختر

  • اگر من یک عاشق بودم... بر روی شانه های او می گریستم... از او تعریفی می کردم... وحتی جانم را برای او می گزاشتم... اما حیف... ترشی شدم
  • کاش یاد بگیریم...

  • روزی مردی ماشین گران قیمتش را به حیاط برد تا بشوید.فرزندش از شوق زیاد در بدنه اتومبیل حروفی نوشت.رد تا حروف را دید با چکش به دست کودک کوبید.ده روز بعد به بدنه اتومبیل نگاه کرد.در بدنه اتومبیل نوشته بود   ...    دوستت دارم بابایی...                         &nbs…