متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۰

امشب میخوام جدایی رو اسیر هرگز بکنم رنگ دل شکسته مو دوباره

قرمــــــــز بکنم به تو وعین و شین وقاف فرصت این دلو بدم دوباره

عاشقــــــــــــی کنم یه چیز قابلو بدم امشب میخوام بخاطرت به سیم

اخربزنم حرفای عاشقونه رو دوباره ازســـــــر بزنم امشب میخوام عکس غمو

توی دلم پاره کنم ازتوی قلبــــــــــــــــــم بره و اونو یه آواره کنمام شب به

جای بیستون میخوام برم به جنگ دردتوامتحان عشق من فرهــــــــــاد

دیگه نمیشه ردمیخوام کلاس بذارمو توش حرف آخربزنم فرهادو مجنــــون رو

حالا به نام دیگر بزنم به غصـه ودلواپسی یه مهر ماتم بزنم یه پشت پا به

غربت وتنهایی وغم بزنم فرصت تو تموم شده سکوتــــو بردارو بروحتی یه

نام ساده هم از تنهایی نذارگرو

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۰

دیگه برای همیشه فراموشش کردی

و هیچ احتیاجی بهش نداری و تمام

تمام بد و بیراه های دنیا رو نصیبش میکنی

دقیقا همون زمانیه که:

بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده؟

sun_qazvin
sun_qazvin
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

نگاهم کن که من محتاج آن چشمان دلتنگم
بگو با من دوباره راز مستی را

که بی تو من

به یک دنیا شقایق

دل نمی بندم

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

از دیوانه ای پرسیدند : چه کسی را بیشتر دوست داری ؟

دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را…

گفتند : عشقت کیست؟

گفت:عشقی ندارم!

خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟

گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ،

وعدهسرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ،

میپرستمش ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایش

فداکاری خواهم کر د،ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم…

گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفابود ،

اگر ترکت کرد چه…؟

اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من “دیوانه” نمیشدم…

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....



کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من



زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک



برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر



عاشق



بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

تمام غصه ها دقیقا" از همان جایی آغاز می شوند

که ترازو بر می داری

می افتی به جان دوست داشتنت !

اندازه می گیری

حساب و کتاب می کنی

مقایسه می کنی

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

موهایم را همچون امواج خروشان دریا

در نسیم نفسهایت آرام آرام رها می کنم

و لذت با تو بودن را

همچون تماشای غروبی دل انگیز

تا مرز جنون احساس می کنم

و تو با من همراه می شوی

لحظه به لحظه با من اوج خواهی گرفت در آسمان عشق

و به انتهای خوشبختی خواهیم رسید

آنجایی که حتی کبوتران برای رسیدن به آن سر باز می زنند

انگشتانم صورتت را لمس می کند

نگاهم را در نگاهت غرق می کنم

و آغوش تو برایم بهشت می شود

بهشتی از جنس گلهای رز قرمز آتشین

که با هیچ کجای دنیا عوض نمی کنم

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

برای یک دل سیر گریستن

همین بعد از ظهرهای جمعه کفایت می کند

انگار تمام غصه های دنیا را

توی دل بی صاحاب مانده ی من ریخته اند

خنده دار است

بین برای چه کسی دارم از دلتنگی هایم می نویسم

حتم دارم که تقویمت جمعه ندارد

تا معنی دلتنگی را بدانی

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

ﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﯾﺪﻣﺶ …

ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ، ﻧﻪ!!

ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ

ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ …

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۹

هر گاه که یادت در آغوش لحظه هایم به رقص در می آید

قلبم با لهجه ی شیرین سکوت ، فقط تو را می خواند

تو را می خواهم با تمام قلب و روحم

تو را که از من با من مهربانتری

تو را که در چارچوب نگاهت مهربانی قاب شده است

و با هر لبخندت ، هزاران پروانه ی شوق در دلم به پرواز در می آیند